یا ایها الکریم
گفتم علی و نقش لبم شد اباحسن
آئینه ای برابرِ شیرِ خدا حسن
زیباترین ستاره ی شب های فاطمه است
زیباترین ترانه ی زهراست یا حسن
عرشِ خداست زیرِ قدم های مجتبی
جنّت کجاست ؟ دم زده شد هر کجا حسن
در هر نداری ام زده ام رو به مجتبی
خیلی گرفته دستِ مرا ، بارها حسن
یا ایها الکریم مدد ایها الرئوف
یا ایها العزیزِ خدا ، مجتبی ، حسن
کلبِ سرای مردِ کریمِ مدینه ام
خوشبختِ عالمم منِ همسفره با حسن
شهره شده است در همه جا مهربانی اش
بحرِ کرم ، سخاوتِ بی انتها حسن
کلِّ مدینه محو تماشای اوست تا
در کوچه می رود قمرِ مرتضی حسن
از قبر و مرگ و روزِ جزا واهمه چرا
محشر به حقِّ فاطمه اشفع لنا حسن
گفتم حسن حسن دلِ من شد حسینیه
گفتم بقیع ، بُرده مرا کربلا حسن
قبله است بعدِ کعبه و بعدِ نجف ، بقیع
بعدِ خدا و بعدِ علی ربّنا حسن
هم شد غریبِ خانه و هم شد غریبِ شهر
هم از غریبه خورد و هم از آشنا حسن
دارم سوال علتِ این چیست که تنش
کرده زره برای چه زیرِ عبا حسن؟
همراهِ فاطمه زده آن روزِ لعنتی
در خاکِ کوچه ها چه قَدَر دست و پا حسن
خیره به گوشواره و کِز کرده ای گوشه ای
هرشب زده است ناله ولی بی صدا حسن
مهدی شریف زاده