شعر شهادت حضرت زهرا (س)

واویلا

حالم از این همه آزار به هم می ریزد
با زمین خوردن زن کار به هم می ریزد

یاس آنقدر نحیف است که حتی یک بار
با فشار در و دیوار به هم می ریزد

گر بیفتد درِ این باغ روی گل حتما
ساقه اش را نوک مسمار به هم می ریزد

دوست با رفتن یک دوست زمین می خورد و
یار با رفتن یک یار به هم می ریزد

تو اگر پر بزنی از حسنین و زینب
بیشتر حیدر کرار به هم می ریزد

روزها می گذرد کرببلا می آید
مادری موقع دیدار به هم می ریزد

عمه می گفت که آرام بگیرید،اگر
بشود حرمله بیدار به هم می ریزد

پای نی جان رقیه به لبش می آید
روی نی رأس علمدار به هم می ریزد

زینبش می رسد از راه و شبیه حیدر
خطبه می خواند و بازار به هم می ریزد

تا که حرف از لب خشک تو وسط می آید
روزه و سفره ی افطار به هم می ریزد

محمد نجاری

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا