دلی به وسعت پهنای عرش بالا داشت
لبی به وسعت مهریه های زهرا داشت
کنار علقمه در سجده گاه چشمانش
نداشت هیچ کسی را فقط خدا را داشت
اگر چه قطره آبی میان مشک نبود
ولی کرانه ی چشمش هزار دریا داشت
هدر نرفت ز پرتاب چله ها, تیری
امیر علقمه از بس که قدّ و بالا داشت
همین که در وسط گیر و دار, گیر افتاد
عمودی آمد و فرقش شکست تا جا داشت
درست وقت نزولش؛ همه نگاه شدند
رشید بود و زمین خوردنش تماشا داشت
حسین بود و علی اصغر شهید شده
کنار علقمه اما هنوز سقا, داشت…
علی اکبر لطیفیان