عاقبت لشگری ازتیر گرفتارش کرد
به زمین خوردن درعلقمه وادارش کرد
اولین مرتبه اش بود نشد برخیزد
تن بی دست خجالت زده از یارش کرد
عاقبت لشگری ازتیر گرفتارش کرد
به زمین خوردن درعلقمه وادارش کرد
اولین مرتبه اش بود نشد برخیزد
تن بی دست خجالت زده از یارش کرد
دل پر از زخم , نفس زخم , رگ حنجرزخم
گوشه ای در ته گودال لب حنجر زخم
آسمان پر شده از سر , سر بر نیزه شده
پیکری روی زمین بی سر و , سر تا سر زخم