عوض آنکه لب تشنه به آبش برسد
قسمت ما بود این که به سرابش برسد
طی این فاصله با مرکب شب کوتاه است
یک سحر کاش که پایم به رکابش برسد
عوض آنکه لب تشنه به آبش برسد
قسمت ما بود این که به سرابش برسد
طی این فاصله با مرکب شب کوتاه است
یک سحر کاش که پایم به رکابش برسد
بار ما را نخریدن به اصرار کشید
لطف او جنس مرا سوی خریدار کشید
جگرم آب شد و ریخت که خاموش شدیم
چقدر سوختنت از جگرم کار کشید
تا قیامت بنویسم اگر از پروانه
ندهم جز خبرى مختصر از پروانه
زندگى کردن عشاق تماما درس است
میشود یاد گرفت آنقدر از پروانه
باطن ترین من,نه,خداحافظی مکن
هرچندظاهرا,نه,خداحافظی مکن
من نیمه ی توام جلویت ایستاده ام
با نیم خویشتن,نه,خداحافظی مکن
بزرگیم, روحیم, تن نیستیم
همین دست و پا و بدن نیستیم
تجلى اسماء ربیم ما
در این “خویش تن”,خویشتن نیستیم
بار من را کمرم نه سر زانو برداشت
کاسه زانوی من در طلبت مو برداشت
در خداحافظیات بود که من افتادم
آه راحت نتوان چشم ز آهو برداشت
مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا
گاهی غبار جاده ی لیلا, کنی مرا
کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست
قطره شدم که راهی دریا کنی مرا
رنگ پاییز به دیوار بهاری اُفتاد
بر در خانه ی خورشید شراری اُفتاد
فاطمه ظرفیت کل ولایت را داشت
وقت اُفتادن او ایل و تباری اُفتاد.
حوریه ی علی بدنت را عقب بکش
در سوخته است, زود تنت را عقب بکش
امروز که ز دنده چپ پا شده ست میخ
با احتیاط پیرهنت را عقب بکش
یگانه بانوی قم ! کوکب امام رضا
فدای گریه ات ای زینب امام رضا
چگونه عرض کنم تسلیت به محضر تو
شهید شد وسط حجره ای برادر تو
صحرا به صحرا, کو به کو , داریم نم نم میرویم
پشت سر هم, دم به دم , آدم به آدم میرویم
ما هر دو عالم را به این معراج دعوت میکنیم
از این سوی عالم اگر آن سوی عالم میرویم
ذکر هوالمعشوق هنگام سحر داریم ما
از دولت عشق است اذکارى اگر داریم ما
هر کس که با ما می نشیند زود عاشق می شود
خیلى براى این محلّه دردسر داریم ما