گودال قتلگاه

ناله بزن ؛ با ناله از گودال لشگر را ببر
زینب بیا , این شمر با پا رفته منبر را ببر

چون مادر خود بر کمر چادر ببند ای شیر زن
از زیر دست و پای این مردم برادر را ببر

حجله نشین

به وجد آمدی و جاودانه ات کردند
یگانه حجله نشین میانه ات کردند

برای عقد تو دست تو را حنا بستند
و عمه هات نشستند شانه ات کردند

محرم یک طرف

عاشقانت میفروشند عیش را, غم میخرند
دل به پاى روضه میریزند ماتم میخرند

باز هم شیر حلال مادران تاثیر کرد
بچه ها دارند از بازار پرچم میخرند

لک لبیک

تا مرا در گناه دید حسین
زودتر از همه دوید حسین

باید از او فقط شنید خدا
باید از ما فقط شنید حسین

تو را طلبیدم

وقتی در این طریق دویدن به من رسید
بینِ همه تو را طلبیدن به من رسید

از راه هر زمان که رسیدی به من برس
حالا که قرعه ی نرسیدن به من رسید

وصل و هجران…

در اصل هجران تشنگی و وصل باران است
حسی که من دارم همان حس بیابان است

نزدیکی و دوری ملاک وصل و هجران نیست
“راضی “ست او وصل است ؛ ” ناراضی ” ست هجران است

بقیع…

به یمن مِهر تو شد از سراب, آب درست
بدون مِهر تو از آب شد سراب درست

نگاه کردن تو خلقت است تکویناً
نگاه کردی و شد ماه… آفتاب… درست

شعر مناجات

بی سحر آدم از تو بی خبر است
که خبرهای تازه در سحر است

آسمان هم بدون تو قفس است
سقفش اما کمی بلندتر است

عشق

آفریدند تو را تا که مسیحا باشی

عزت و عاطفه را مظهر و معنا باشی

آفریدند تو را نام نهادند حسین

تا که جانسوزترین واژهدنیا باشی

شعر مناجات

حتى اگر نبخشد, این چشم تر می ارزد
این دور هم نشینى, وقت سحر می ارزد

جاى گدا نشستن در خانه ى کرم نیست
هروقت می نشیند در پشت در می ارزد

شعر مدح و ولادت امام زمان عج

به کام خلق نشاطی که میدهد رطبش
هزار سال دگر هم نمی رود طربش

طبابتی ست برای طبیب ما که هنوز
نرفته هیچ مریضی به جانب مطبش

اشعار مناجات اهل بیت

داشتن ها را کسی با یک خطاب از ما گرفت
بی تعلق آمدیم و او حجاب از ما گرفت

مهر خوبان را تفضل کرد بالاجبار داد
ای فدایش آنکه حق انتخاب از ما گرفت

دکمه بازگشت به بالا