۲۰روز و اندی است غم غربت گرفته ام
افسرده وشکسته و محنت گرفته ام
اذن دخولدیدن تو گریه کردن است
با گریه برتومزد عبادت گرفته ام
۲۰روز و اندی است غم غربت گرفته ام
افسرده وشکسته و محنت گرفته ام
اذن دخولدیدن تو گریه کردن است
با گریه برتومزد عبادت گرفته ام
شهزاده امدارای چندین منصب هستم
تنها دلیلگردش روز و شب هستم
یا اهلالعالم من حسینی مذهب هستم
این روزهارنگین کمان زینب هستم
تو میان طشت جاخوش کرده ای بابا – ولی
من برای دیدنت بالا و پایین می پرم
من تقلا کردن ام بی فایده ست پاشو ببین
حال دیگر گشته ام مانند زهرا مادرم
ز فرط گریهگرفته صدای تو بس کن
خدا کند کهبمیرم برای تو بس کن
تمام ایل وتبارت فدای دین گشتند
تمام ایل وتبارم فدای تو بس کن
انگار که ختمغائله می کردند
با حکم امیرولوله می کردند
باچکمه ویاکه اسب تازه نفسی
بر روی تن توهروله می کردند
کربلا قحط آب نشد که شد
جگر تو کباب نشد که شد
زیر کوهی ز تیغ و نیزه و تیر
حال و روزت خراب نشد که شد
یک جای سالم در بدن دیگر نداری
جایی برای بوسه بر پیکر نداری
با گوش هایم میشنیدم من که گفتند
یابن علی سر را بذاری بر نداری
هُو میکنند مرا که زمین خورده ام حسین
با من بگو که آبرویت برده ام حسین ؟؟؟؟
سوگند به موی مادرمان فاطمه – نشد
شرمنده ام که آب نیاورده ام حسین
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
عزیز فاطمه از اسب بر زمین افتاد
قسم به اشهد ان لا اله الا الله
همین که خورد زمین مادرش رسید از راه
کربلا محشر کبری شده است واویلا
خون جگر حضرت زهرا شده است واویلا
گوش در گوش همه لشگریان میگفتند
پسر فاطمه تنها شده است واویلا
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
دل های عرشیان همه در تاب و در تب است
اصلا بیا بمان که فقط روشنی دهی
خورشید من بدون تو هرروز من شب است
ای وای از آن دمی که آیینه ها شکستند
وقتی دل شما را در کربلا شکستند
وقتی که بیعت خود تنها برای درهم
یک عده کوفیان آدم نما شکستند