ز فرط گریهگرفته صدای تو بس کن
خدا کند کهبمیرم برای تو بس کن
تمام ایل وتبارت فدای دین گشتند
تمام ایل وتبارم فدای تو بس کن
ز فرط گریهگرفته صدای تو بس کن
خدا کند کهبمیرم برای تو بس کن
تمام ایل وتبارت فدای دین گشتند
تمام ایل وتبارم فدای تو بس کن
انگار که ختمغائله می کردند
با حکم امیرولوله می کردند
باچکمه ویاکه اسب تازه نفسی
بر روی تن توهروله می کردند
کربلا قحط آب نشد که شد
جگر تو کباب نشد که شد
زیر کوهی ز تیغ و نیزه و تیر
حال و روزت خراب نشد که شد
یک جای سالم در بدن دیگر نداری
جایی برای بوسه بر پیکر نداری
با گوش هایم میشنیدم من که گفتند
یابن علی سر را بذاری بر نداری
هُو میکنند مرا که زمین خورده ام حسین
با من بگو که آبرویت برده ام حسین ؟؟؟؟
سوگند به موی مادرمان فاطمه – نشد
شرمنده ام که آب نیاورده ام حسین
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
عزیز فاطمه از اسب بر زمین افتاد
قسم به اشهد ان لا اله الا الله
همین که خورد زمین مادرش رسید از راه
کربلا محشر کبری شده است واویلا
خون جگر حضرت زهرا شده است واویلا
گوش در گوش همه لشگریان میگفتند
پسر فاطمه تنها شده است واویلا
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
دل های عرشیان همه در تاب و در تب است
اصلا بیا بمان که فقط روشنی دهی
خورشید من بدون تو هرروز من شب است
ای وای از آن دمی که آیینه ها شکستند
وقتی دل شما را در کربلا شکستند
وقتی که بیعت خود تنها برای درهم
یک عده کوفیان آدم نما شکستند
این نیزه های در بدنت میکشدمرا
این لخته خون دردهنت میکشد مرا
ای سروناز منچقدر قطعه قطعه ای
این پاره پ ا رهپ ا ره تنت میکشد مرا
صدای گریه اش بند آمده فکری به حالش کن
اگر دادی به بابایش دهند دیگر حلالش کن