زهرا برای حضرت حق آفریده شد
پیش از وجودِ خلقِ خداوند دیده شد
سیب بهشت, آمدنش را بهانه بود
روحش به احمد از نفس حق دمیده شد
زهرا برای حضرت حق آفریده شد
پیش از وجودِ خلقِ خداوند دیده شد
سیب بهشت, آمدنش را بهانه بود
روحش به احمد از نفس حق دمیده شد
ما چشم به احسان کریمان داریم
شوق نمک خوان کریمان داریم
در سفره ی خود نان کریمان داریم
با رزق کریمان چو بسازیم همه
از خلق همیشه بی نیازیم همه
ای بزرگ, ای جلیله, یا زینب
ای عزیز قبیله, یازینب
ای عقیله, عقیله, یازینب
عمه ی بی بدیله, یازینب
سر آورده سر آورده
سر ماه مرا بر نیزهها همراه هفده اختر آورده
سری که از تنور خانهی خولی رسیده روی نی, خاکستر آورده
سری را هم برای خواندن قرآن و چوبِخیزر آورده
زینب ای عمه ی صبور حرم
رشته ی محکم حضور حرم
ای امید و پناه اهل البیت
شیرزن, تکیه گاه اهل البیت
چشم نیاز دوختم به راه صاحبالزمان
امید بستهام به یک نگاه صاحبالزمان
امید بستهام ولی چقدر پُر توقعام
چشم گناهکار و روی ماه صاحبالزمان
هرکس که دل ازخویشتن کندهاستاینجا
در دام دلدار ازل بند است اینجا
از جاننثاریهای مجنون دور لیلی
پیداست نرخ عاشقی چند است اینجا
سر می گذارم بر سر دیوار روضه
وقتی که می افتم به یاد یار روضه
عرض ارادت می کنم بر آن مسیحی
که روی دوش خود گرفته دار روضه
آدم میان روضه سبکبال می شود
مست می محولالاحوال می شود
بزم عزا بهشت زمین است و آسمان
از دیدن بهشت زمین لال می شود
این بار آخر است منم روبه روی تو
تو سوی من نشستی من هم به سوی تو
کفراست کفر اگر که بهشت آرزو کند
وقتی نشسته زینب تو پیش روی تو
کنار خیمه ها می زد قدم آرامشی که در دلش طوفانی از غم بود و آنکه غمزدای اشرف اولاد آدم بود.
کنار خیمه ها می زد قدم یادش می آمد روزگار کودکی را, مادرش ام البنین شانه به مویش می کشید و زیر لب می گفت: اولادم فدای بچه های مادر سادات!
تو کیستی که پدر اینچنین اسیر تو شد
جوان ترین قبیله, قبیله پیر تو شد
اذان بگو که اذانت دل از بلال ربود
صفا بده به نمازم, نماز گیر تو شد