شعر شهادت حضرت زینب(س)

اگرچه خورده گره دل به نام حضرت زینب
مرا که شان بیان نیست در حکایت زینب

همین بس است به شرحش اگر بسنده کنم من
که کوه ریشه گفته از استقامت زینب

شعر ولادت حضرت امیرالمومنین علی(ع)

ماهمه عبد آستان علی
تشنه لطف بی کران علی
سربلندیم روز محشر چون
هست در قلبمان نشان علی

آوار شده

دنیا همه بر سر من آوار شده
از بس پسرم خیره به دیوار شده
در خواب نفس که می کشیدی دیدم
پیراهن ساده ی تو گلدار شده

امیر فرخنده

به سمت گدا

کریم هستی و الطاف بی حدی داری

میان ما به کرامت زبانزدی داری

گداست در به در رزق خود ولی اینجا

شما به سمت گدا رفت و آمدی داری

کرامت

دوباره در وسط راه بین جاده تو
نشسته ایم بنوشیم ما ز باده تو

چقدر جود و کرم هست بین این خانه
چقدر خوب و کریم اند خانواده تو

فدای غیرت

به نام عشق , بنام مدافعان حرم
سرم فدای امام مدافعان حرم

اگر که قسمت من نیست تاحرم بروم
بخوان مرا تو غلام مدافعان حرم

زائرکرب بلا

وقتش رسیده نوکرتان جان فدا شود

یک روز نذر روضه خون خدا شود

وقتش رسیده حال و هوایی عوض کنم

این قلب کوچکم ز شما در عزا شود

فقط عباس است

نفس خسته عیسی فقط عباس است

ذکر جادویی موسی فقط عباس است

سر در قلعه یوسف ز طلا بنوشتند

همه دیوانه و لیــلا فقط عباس است

این گریه ها

این گریه ها برای تو دریا نمیشود

چشمی برای دیدنتان وا نمیشود

حالا میان این همه و آشوب و واهمه

قلبی برای عشق تو پیدا نمیشود

این جمعه هم نشد

این جمعه هم نشد که قیامت به پا کنی..

از دل دوباره نعره ای از مرتضی کنی..

از نبش قبر آن سه حرامی برایمان

اینجا زمین معرکه ی کربلا کنی..

بال و پر شکسته

حالا دوباره درد سرم را نگاه کن

  بال وپرم شکسته .  پرم را نگاه کن

هرشب برای عشق شما زجه میزند

اشک مکرر پدرم را نگاه کن

وقت خزان زینب

وقت خزان زینب پر غم رسیده است

آری دوباره سوز محرم رسیده است

در بین آسمان ترنم به یک نگاه

ام المصائب و غم اعظم رسیده است

دکمه بازگشت به بالا