دوباره بغض گرفته گلوی جان مرا
زدند پیش نگاهم زن جوان مرا
به خانه صورت یاس مرا کتک زده اند
صبور بودم و صبر مرا محک زده اند
دوباره بغض گرفته گلوی جان مرا
زدند پیش نگاهم زن جوان مرا
به خانه صورت یاس مرا کتک زده اند
صبور بودم و صبر مرا محک زده اند
عجیب بعد پیمبر ، علی مصیبت داشت
میان اهل مدینه چقدر غربت داشت
تمام غربت و غم های بیشمارِ علی
از انحرافِ درونِ سقیفه نشأت داشت
نور خورشید دربساطش بود
این یکی ازتجلیاتش بود
مهربانی بی مثالش از
مادری بودن صفاتش بود
چرا ای ماهِ زیبا رویِ بی همتا ، نمی آیی؟
چرا ای یوسف گم گشته زهرا ، نمی آیی؟
بیا از پشت ابرِ غیبت ای خورشیدِ حق بیرون
بگو با من تو ای پنهان ترین پیدا ، نمی آیی؟
بر سینه اش زخمی عمیق از میخِ در دارد
پس هر نفس که میکشد ، یک درد سر دارد
دیدند زهرا راه که میرفت در خانه
یک دست بر دیوار و دستی بر کمر دارد
گریهی عشاق برای هم است
سینهشان تنگِ صدای هم است
آنچه دلِ ایل مرا میبَرَد
گیسویِ در باد رهایِ هم است
بانو بگو که حالت خوب است و بهتری
من آب میشوم که تو در بین بستری
حیدر حریف غصه و غم ها نمیشود
این زندگی بدون تو معنا نمیشود
گریه نکن فضه ببین حالم چه خوب است
زهرا همان زهرا فقط وقت غروب است
گریه نکن فکری به حال بچه ها کن
فکری به حال پر و بال بچه ها کن
تو بیقراری و من نیز بیقرارترینم
که من غریب ترین مرد در تمام زمینم
کشیده است از آن سو مدینه تیغ به رویم
نشسته است از این سو فراق تو به کمینم
غم که آوار می شود اِی وای
درد بسیار می شود اِی وای
خواب دُشوار می شود اِی وای
سُرفه خونبار می شود اِی وای
بعد از سقیفه, پاک غرورم شکسته شد
دستم به کوچه,پیش نگاه تو بسته شد
در انتظار غنچهٔ نارسته بودم و
دیدم چگونه غنچهٔ نارسته رسته شد
سائلم بر سفره اى که سفره دارش فاطمه است
هرکه مى آید کنار آن کنارش فاطمه است
معنى خیر کثیر این است, اگر لطف خدا
بر زمین جارى است قطعاً آبشارش فاطمه است