تنت حس می کند گم کرده ای جای گلویت را؟
کــه روی خاک می بیــند رَدِ پای گلویت راژ
دَرِ دنیــای درد و داغ , وا شد رو به ما وقتی
به دشــت خون بنا کردند دنـیای گلویت را
تنت حس می کند گم کرده ای جای گلویت را؟
کــه روی خاک می بیــند رَدِ پای گلویت راژ
دَرِ دنیــای درد و داغ , وا شد رو به ما وقتی
به دشــت خون بنا کردند دنـیای گلویت را
می رسد از گوشه ی مقتل صدای مادرش
ای زنازاده بیا و دست بردار از سرش
گیسوان مادر ما را پریشان می کنی؟
بی حیا با خنجرت بازی مکن با حنجرش
وقتی که از حال عمویش با خبرشد
آتش وجودش راگرفت وشعله ورشد
ازدستهای عمه دست خود کشید و
فریاد زد: عمه دگر وقت سفر شد
از دور میدیدم عمویم را که تنها
مانده است بین لشگری از نیزه زنها
آموختم از قاسم و لحن سخن ها
باید فداییش شوند ابن الحسن ها
آنچنان که بارش باران نم نم دیدنی است
چشم خیس گریه کن های شماهم دیدنی است
هم نزول حضرت جبریل سوی روضه ها
هم گدایی کردن امثال حاتم دیدنی است
من در حرمت اشاره ها را دیدم
مرگ همه ی ستاره ها را دیدم
از اسب همین که بر زمین افتادی
وا کردن گوشواره ها را دیدم
رضارسولی
از نسل حیدرم, حسنی زاده ام عمو
از کوچکی به دست تو دلداده ام عمو
با سن و سال کوچکم آماده ام عمو
افتاده ای زمین و من افتاده ام عمو
شیعه دارد آبرو زیرا دلش با زینب است
آبرودار حقیقی در دو دنیا زینب است
راه ما راه حسین و مقصد ما کربلاست
افتخار و اعتبار مکتب ما زینب است
رو سفیدم میکنند و فخر مادر میشوند
نو جوان هایم سپرهای برادر میشوند
این پسرها پیشکش های من وعبدلله اند
صحبت جنگ وجدل باشد قلندر میشوند
آموختم از مادرم این رسم وفاداری را
یاد من داد پدر شیوهء دلداری را
ندهم پس ز کفم مثل تو سالاری را
هیچ خالی نکنم پشت سر یاری را
دست صبرم عاقبت سمت گریبان میرود
یا از این ماتم سوی زلف پریشان میرود
بی کسی تو مرا از پا در آورده حسین
خواهرت بهرت دو تا شیر نر آورده حسین
در میان این قبیله ما گدای زینبیم.س.
ما حسینیون همیشه زیر پای زینبیم.س.
زندگی اش را سراسر وقف محبوبش نمود
گریه کن های غم و درد و بلای زینبیم.س.