دیده هامان ز فراق است که بارش دارد
قلب ها از تپش عشق تو لرزش دارد..
این دل خسته ز دوری و فراقت آقا
روزهایی که نبودید شمارش دارد…
دیده هامان ز فراق است که بارش دارد
قلب ها از تپش عشق تو لرزش دارد..
این دل خسته ز دوری و فراقت آقا
روزهایی که نبودید شمارش دارد…
مَردم مُحرّم آمده نوحوا علیٰ الحسین
هنگام ماتم آمده نوحوا علیٰ الحسین
حالا که ماه سَـرورِ شیب الخضـیب ها
همزاد با غم آمده نوحوا علیٰ الحسین
قدم به راه بیابان نزن, به کوفه نیا
بیا به کوفه ولی بی کفن به کوفه نیا
من از خیانت این شهر کوهِ تجربه ام
برای تجربه اندوختن به کوفه نیا
گاهی بیا با مدارا کن ؛ مدارا
از ما مگیر هرگز تمنای دعا را
ما را نبردی؛ پس بیاور کربلا را
از دست دارم میدهم اشک و بکا را
پر می زند دلم به هوای نگاهتان
تا کربلا- به شهر شما- بارگاهتان
تا اینکه خرج بزم عزای شماشوم
عمریست میشودکه نشستم به راهتان
چه خوب شد که دلم را برای خود کردی
مرا تو ساکن بزم عزای خود کردی
دو دست خالی من را گرفتی از لطفت
و پای ثابت در روضه های خود کردی
غروب بود هراسی به خیمه گاه افتاد
غروب بود که از پشت ذوالجناح افتاد
نگاش سمت حرم بود و بر زمین می خورد
پناه اهل حرم بود و بی پناه افتاد
سلام بیرق پرچم,سلام ماه عزا
سلام حضرت زینب,سلام خون خدا
دوباره آمده ایم و عزا به پا کردیم
برای ماتمان روضه ها به پا کردیم
زخم هایم شده این لحظه مداوا مثلا
چشم کم سوی من امشب شده بینا مثلا
آمدی تا که تو هم بازی دختر بشوی؟
باشد ای رأس حنا بسته! توبابا مثلا
بوی اسپند ز ماتمکده ها می آید
بوی سیب از حرم خون خدا می آید
همه جا پر شده از زمزمه وای حسین
ماه جانبازی شاه دو سرا می آید
رنگ سیاه و سرخی پرچم رسیده است
شان نزول سوره ی مریم رسیده است
شال و لباس مشکی مارا بیاورید
حی علی العزا که محرم رسیده است
اینقدر به مجلس اش حسادت نکنید
هی چوب میان چرخ هیئت نکنید
اصلا به شما چه؟!,”فاطمه” صاحب عزاست
در کار عزای او دخالت نکنید
رضا قربانی