پشتم از بار گناهم بخدا خم شده است
اتصالم به کریمان چقدر کم شده است
پرچم گنبد تو خصلت دیگر دارد…
این همان چادر زهراست که پرچم شده است
میگن محرم که ز راه میومد
امام رضا کتیبه ها رو میزذ
میگفت الهی که برات بمیرم
کی پهلوت و با سرِ زانو میزد
باید عاشق کمی ضرر بدهد
در ره عاشقی جگر بدهد
پای شمع نگاه محبوبش
مثل پروانه بال و پر بدهد
رونق گرفت از غم تو زندگانی ام
ای یار مهربان به کجا میکشانی ام ؟
حالا که پیرمرد شدم کیف میکنم
چون وقف روضه بود تمام جوانیم
مُحرم آمد و در سینه,خیمهْ غم زده است
دوباره فصل جنون مرا رقم زده است
دوباره هر شب من رنگ کربلا دارد
وَ غم به گنبد قلبِ غمین عَلَم زده است
هر وقت حرف دیدن یارست لن هم هست
دل کندن از دلبستگیها, از وطن هم هست
گفتم همه جمعند شاید جاى من هم هست
در باغ اگر گل هست, پهلویش چمن هم هست
شکر خدا زهرا دوباره رزق این نوکر نوشت
با دست بشکسته مرا روزی خور این در نوشت
هرگز نمی کردم گمان اینجا مرا راهم دهند
نام مرا در بین نوکر ها خودش آخر نوشت
ز راه دور که آمد صدای پای محرم
ندا رسید حسینیه ها, عزای محرم
چگونه شکر نمایم که از سرادق گردون
به گوش میرسد این بار هم صدای محرم
کسی به غیر خودم نیست بی قرار دلم
نه بی قرار دلم, بی قرار یار دلم
میان آتش دل شعله میکشد آهم
شکسته شد سر بازارها عیار دلم
همین که در محرم تو روضه خوانده می شود
دل همه به کربلای تو کشانده می شود
فقط به مجلس حسین می شود به چشم دید
که پادشاه پهلوی گدا نشانده می شود
ای اهل درد چشم ترم را بیاورید
آهی که بود دور و برم را بیاورید
باید به سوی خیمهی یارم سفر کنم
تا فرصت است بال و پرم را بیاورید
دلبر کمر به نیت صید و شکار بست
با یک نگاه بر همه راه فرار بست
آنقدر مشتری سر بازار خود کشید
حتی دکان حضرت پروردگار بست