نشسته ام بنویسم محرمت را باز
هزار نکته ی ناگفته از غمت را باز
خدا کند که امانم دهی و باز کنم
برای خیمه زدن بند پرچمت را باز
نشسته ام بنویسم محرمت را باز
هزار نکته ی ناگفته از غمت را باز
خدا کند که امانم دهی و باز کنم
برای خیمه زدن بند پرچمت را باز
صد شکر که از راه محرم آمد
از هر سر کوچه نوحه و دم آمد
هر کس که رسیده زیر پرچم آمد
لاتی وسط دسته ی ماتم آمد.
وقتی که تشنگی به نظر تاب می خورد
ماهی ز تنگ تنگ خودش آب می خورد
تا مشتری کم است, مرا انتخاب کن
گاهی پلنگ حسرت مهتاب می خورد
لبریزم از دلواپسی آقا
اینجا هوایش گرم ودلگیر است
دلشوره ای دارم حسین من
انگار قلبم بین زنجیر است
دیده هامان ز فراق است که بارش دارد
قلب ها از تپش عشق تو لرزش دارد..
این دل خسته ز دوری و فراقت آقا
روزهایی که نبودید شمارش دارد…
مَردم مُحرّم آمده نوحوا علیٰ الحسین
هنگام ماتم آمده نوحوا علیٰ الحسین
حالا که ماه سَـرورِ شیب الخضـیب ها
همزاد با غم آمده نوحوا علیٰ الحسین
قدم به راه بیابان نزن, به کوفه نیا
بیا به کوفه ولی بی کفن به کوفه نیا
من از خیانت این شهر کوهِ تجربه ام
برای تجربه اندوختن به کوفه نیا
گاهی بیا با مدارا کن ؛ مدارا
از ما مگیر هرگز تمنای دعا را
ما را نبردی؛ پس بیاور کربلا را
از دست دارم میدهم اشک و بکا را
پر می زند دلم به هوای نگاهتان
تا کربلا- به شهر شما- بارگاهتان
تا اینکه خرج بزم عزای شماشوم
عمریست میشودکه نشستم به راهتان
چه خوب شد که دلم را برای خود کردی
مرا تو ساکن بزم عزای خود کردی
دو دست خالی من را گرفتی از لطفت
و پای ثابت در روضه های خود کردی
غروب بود هراسی به خیمه گاه افتاد
غروب بود که از پشت ذوالجناح افتاد
نگاش سمت حرم بود و بر زمین می خورد
پناه اهل حرم بود و بی پناه افتاد
سلام بیرق پرچم,سلام ماه عزا
سلام حضرت زینب,سلام خون خدا
دوباره آمده ایم و عزا به پا کردیم
برای ماتمان روضه ها به پا کردیم