فیض روح القدس عالم معنا زهرا
تا به معراج کشانده ست نبى را زهرا
مصطفى خواسته اش خواستن فاطمه بود
رفت معراج که آخر برسد تا زهرا
فیض روح القدس عالم معنا زهرا
تا به معراج کشانده ست نبى را زهرا
مصطفى خواسته اش خواستن فاطمه بود
رفت معراج که آخر برسد تا زهرا
میخواهی از فردا بگویم یا گذشته؟
یا حال و روزی که در این شبها گذشته؟
در روضه یاد کربلا هستم, غمم را
میفهمد آنکه تشنه از دریا گذشته
نوشتم غیرت ایرانیات و
ندیدم عشق پاکستانیات و
میون جون فداهای تو بی بی!
بمیرم غربت افغانیات و…
محسن ناصحی
هر کس که بین وادی کنعـان توقّـف کرد
در بیت الاحزان گریه از هجران یوسف کرد
حسرتْ کشِ دوران شدیم از آن زمانی که
“دُردی کشی”از جام غم ,ما را تعارف کرد
یکروز همه قدم قدم می آییم
تا صحن بقیع با علم می آییم
فعلا سرمان به فتنه سازان گرم است
وقتش برسد “ریاض” هم می آییم
علی اکبر لطیفیان
به همین خانه سر زدن تنها
بال و پر کشیدن و آنگاه
تا کنار تو پر زدن تنها
مثل فرهاد نام شیرینت
پشت در نیامدی کوچه زیرورو نشد
هیچ کس تورا نزد راز تو مگو نشد
سم اگرچه پا گرفت آخرش تورا گرفت
هرچه شد برای تو مرگت آرزو نشد
“این بارگاه قدس که از عرش برتر است”
“آرامگاه دختر موسی بن جعفر است”
جانم فدای گنبدِ زردش که سالهاست
خورشید از تشعشع نورش , منّور است
رهین منت آن یار گلعذار شدم
شکست بغضم و از گریه آبشار شدم
هر آنچه گریه نکردم ترا ضرر کردم
اگر نسوخته ام از تو شرمسار شدم
تا که دل را آه سینه راهی قم می کند
با نگاهی بر ضریحت دست و پا گم می کند
آه چون از دل برآید کار آتش می کند
بی محابا رخنه ایی در جان هیزم می کند
با اینکه به چشمت رخ دلدار ندیدی
بانو عوضش هم غم بسیار ندیدی
گل روی سرت از سر هر بام رسیده
گل روی سرت آمده و خار ندیدی
فراق رفته نشانه دلی مطهر را
گرفته بغض به دستش گلوی خواهر را
نسیم با خودش آورده عطرو بوی رضا
کشیده بر رخ خواهر غم برادر را