هی نکش این طناب را دلسنگ
او رفیق خدا و جبریل است
این همه ناسزا نگو نامرد
با رسول و بتول , فامیل است
هی نکش این طناب را دلسنگ
او رفیق خدا و جبریل است
این همه ناسزا نگو نامرد
با رسول و بتول , فامیل است
دربدرم شبیه دل از دست داده ها
تاول زده ست پاى من از دست جاده ها
در این طریق خار بیابانم آرزوست
در آبله ست آبروى ما پیاده ها
شدی شهید ولی پیکر تو دست نخورد
میان معرکه ی خون سر تو دست نخورد
اگرچه در اثر زهر می زدی پــر و بال
ز تیر و نیزه به بال و پر تو دست نخورد
هوای بال و پرم میل کربلا دارد
دویدنم عقب ناقه ماجرا دارد
دلیل اشک مرا اهل اشک میفهمد
نمیشود بنویسم قلم حیا دارد
از آسمان هفتم اگر سر بر آورم
اعلام می کنم که فقط خاک این درم
مهر تو بود شیره ی جان در وجود من
از لحظه ای که شیر به من داد مادرم
قلم بزن به دل اختیار جبری را
به کیش خویش درآور دوباره گبری را
تباهیم ,برهوتم ,مگر تو اندازی
به آسمان کویرم گذار ابری را
گرچه اهل معرفت بسیار گفتند از حسین
سخت درماندند چون هر بار گفتند از حسین
از علی گفتند در بزم خصوصی , عارفان
عاشقان با گریه در انظار گفتند از حسین
با جرم بی حساب و سراپای سوخته
پر میزنیم سمت حرم های سوخته
پر میزنیم تا حرم کربلایی ات
ای سر بریده ی غم عظمای سوخته
برای اوج نوشتند بال وا شده را
نزول نیست, به معراج آشنا شده را
تو هَمزه اَحَد و حمزه اُحد هستی
چگونه شرح دهم جلوه ی دوتا شده را
با گنبدت قشنگ شده آسمان ما
کهف حصین توست همیشه امان ما
مهمان شهرما شدی و میزبان ما
یاسید الکریم فدای تو جان ما
شعر امام رضا(ع) با لهجه شیرین مشهدی
مو مثه زائرای دلخِسته
مو مثه کِفترای صحن و سِرات
خیلی دوسِت دروم خودت مِدِنی
بخوره تو سَرِ مو درد و بِلات
عمویم حمزه یاری با وفا بود
حبیب و یاور دین خدا بود
سپاهِ لشگرم را, بود رهبر
شهیدان را امیر و شاه و سرور