ماه خوب عاشقی دارد به پایان می رسد
لحظه ی تودیع مهماندار و مهمان می رسد
آسـمان چشـم های عاشـقان ابـری شده
مثل این سی شب دوباره بوی باران می رسد
ماه خوب عاشقی دارد به پایان می رسد
لحظه ی تودیع مهماندار و مهمان می رسد
آسـمان چشـم های عاشـقان ابـری شده
مثل این سی شب دوباره بوی باران می رسد
از مالک وجودم کی می توان بریدن
چندی به غم سرودن تا کی تو را ندیدن
تقویم لحظه ها را با هر نفس شمردم
در آرزوی آنکه آنی به تو رسیدن
زمین و آسمون بودن
به هم نزدیک تو این شب ها
داره جمع میشه این سفره
کی تضمین داده تا فردا..؟!
ای نخلهای خسته مولای شما رفت
ای چاههای صبر دیگر مرتضی رفت
گلدسته ها را نیست جز اوای ماتم
محراب را ان شور و اهنگ و دعا رفت
هر زمانی در دیارم حس غربت میکنم
میروم مشهد سه روزی استراحت میکنم
ای علی موسی الرضا.ع.هر دفعه میایم حرم
تا دو ساعت با کبوتر هات صحبت میکنم
بیا زینب تماشا کن تو مظلومیِ بابا را
که نیلی گشته رخسارم بمانند رخ زهرا
بیا زینب نگر فرقم نمی آید دگر برهم
شود با سینه ی پر غم ,پدر راحت ز این دنیا
پروانه جای شمع سحر گریه می کند
دختر به حال و روز پدر گریه می کند
خورشید بین بستر خود زردتر شده ست
با دیدگانِ سُرخ , قمر گریه می کند
از بعد ماجرای زمین خوردنت مرا
دست قضا غریب دوعالم نوشته است
زهرای من , تو رفتی و از بعد رفتنت
تنها خدا برای دلم غم نوشته است
ای ولی نعمت من, دلبر و دلدار علی
می زند هر نفسم نام تو را جار علی
هیچ کس جز تو مرا نیست خریدار علی
کمکم کن بشوم میثم تمار علی
دلم خونست وچشمانم پرآب است
تمام سینه ام از غم کباب است
ببین زینب به روی دست هایم
هنوزهم رد سرخی طناب است
محمد حسن بیات لو
خون تو میچکد از عمق شکاف سرتو
خون دل میخورد امشب بخدا دخترتو
گرچه با پارچه ای زخم سرت را بستم
می کند آب مرا سرخی پلک تر تو
زخم سر تو باعث چشم ترم شده
انگارشعله ای به دل مضطرم شده
وقتی که خون فرق تورا پاک میکنم
سختی داغ رفتن تو باورم شده