تب باران گرفته چشمانم
مست باران ترانه می خوانم
بنویسید عبد معصومه
بنویسید غرق بارانم
در محفلی که نام تو باشد گناه نیست
غیراز دو دست تو بخدا تکیه گاه نیست
درمکتب تو بحث سفید و سیاه نیست
حالم بدون یاد نجف رو به راه نیست
غم های ماست صدر خبرها هنوز هم
فرقی نکرده گردش دنیا هنوز هم
آل خلیفه اهل سیقیفه اگر نبود
تنها نبود شیعه ی مولا هنوز هم
عربستان دچار خواهد شد
بعد از این تار و مار خواهد شد
این دم ریخته به روى زمین
یک دم ذوالفقار خواهد شد
این شعار شیعه هر شب و هر روز است
عشق علوی به سینه جان افروز است
باشیخ نمر از دل وجان می گوییم
مارا بکشید !همیشه حق پیروز است
حسین رضایی
با شهادت خورده پیوندی وقار شیعیان
تن به ذلت ها ندادن شد, شعار شیعیان
از حبیب و جوون و عابس, بارها آموختم
خون هرآنچه سرخ, بالاتر عیار شیعیان
شیعه بی جرم و جنایت همه جا توبیخ است
شیعه مظلوم ترین واژه این تاریخ است
کار با خدعه و نیرنگ ندارد شیعه
چونکه با هیچ کسی جنگ ندارد شیعه
بسپار شیعه دستِ تبرا زمام را
از بانیِ سقیفه بگیر انتقام را
وقتش رسیده است که مختومه اش کنی
پرونده ی تقیه ی تیغ و نیام را
ای قمر اصیل یا ابالفضل
حضرت بی بدیل یا ابالفضل
به رسم خاکساری عرب ها
گفته ام “الدخیل یا ابالفضل
محمد کاظمی نیا
نامِ علی در دل من مُنجلیست
نمازِ بی حُبّ علی مَعطلیست
دلنگرانِ محشرم نیستم
رمز ورودم به بهشت یاعلیست
اگر بوسم غبار پای او را با جبین ,,بهتر
که پیدا شد میان خاک پایش از نگین بهتر
برای عزت شاگردی او مریم آماده است
برای خدمتش از حضرت روح الامین بهتر