دل کندن ازاین روضهء هرشب سخت است

دل کندن ازاین روضهء هرشب سخت است
کم بردن نامت به روی لب سخت است
غم گر بشود به دل لبالب سخت است
بی تاب تو,گر بمیرد از تب سخت است

بانو برایت یک غزل ماتم نوشتم

بانو برایت یک غزل ماتم نوشتم
هر بیت را با خون دل با غم نوشتم

از شبنم غم طینت ما را سرشت اند
امشب من از آن خاک و آن شبنم نوشم

تو سرو بودی و حالا خمیده ای تنها

تو سرو بودی و حالا خمیده ای تنها
به دوش , بار مصیبت کشیده ای تنها

اگر که پیر شدی , علتش ز کودکی است
چها گذشت به کوچه ! چه دیده ای تنها ؟

دردهایم اکثرش روزی به درمان می رسد

دردهایم اکثرش روزی به درمان می رسد
یوسف گم گشته هم روزی به کنعان می رسد

اربعین که بسته شد راه حرم بر روی من
ای خدا پس کِیْ قرارِ زیر ایوان می رسد

سفره باز تو انقدر گدا پرور بود

سفره باز تو انقدر گدا پرور بود
روز و شب سفره ات از خیل گدا محشر بود
.یک سرش بود ز خانه سر دیگر کوچه
خوب دیدند همه لطف تو سرتاسر بود

اگرچه روز و شب هستیم دائم برسر خوانت

اگرچه روز و شب هستیم دائم برسر خوانت
ببخش آقا که کم بودیم عمری مرثیه خوانت
پراز دردم ولی درد من اصلا جسم خاکی نیست
بیا روح مرا درمان بکن قربان درمانت

از کوچه به هنگام گذر خاطره دارم

از کوچه به هنگام گذر خاطره دارم
.میسوزم و باسوز جگر خاطره دارم
مانوس به اشک.م چه کنم دست خودم نیست
آخر من ازین دیده تر خاطره دارم

چند روزیست بستری شده ای

چند روزیست بستری شده ای
.یا به سر حرف میزنی یا دست
باز از فرط ضعف می افتاد
میبری تا همینکه بالا دست

آمدم سمت حرم سعی و صفا را دیدم

آمدم سمت حرم سعی و صفا را دیدم
مست از جام علی حال دعا را دیدم
کفر اینبار نبود و به خداوند قسم
زیر ایوان نجف بود خدارا دیدم

ای که از کنج لبت آیات کوثر ریخته

ای که از کنج لبت آیات کوثر ریخته
ای که از آب وضویت دُر و گوهر ریخته

ای که از حسن رخت آیات قرآن میچکد
ای که از خاک قدمهای تو زیور ریخته

رسیده ام به خدا از مقابل درتان

رسیده ام به خدا از مقابل درتان
دوباره ناب شدم من به لطف مادرتان

دوباره باز رسیدم به هشتمین خورشید
نمازشوق بخوانم مقابل سرتان

حسین گفتم و شد سینه بی قرار حسن

حسین گفتم و شد سینه بی قرار حسن
برای اینکه حسین است سوگوار حسن

محرم و صفر اندوهگین غربت او
دو چشم علقمه گریان و اشکبار حسن

دکمه بازگشت به بالا