يادگار كربلا

گوشه ای با دردهای خویش خلوت می کند
چشم هایش را انیس اشک غربت می کند
در خلال هق هق بی انتهای هر شبش
شرحه شرحه از غم دوری حکایت می کند

پر کشیدم

پر کشیدم در هوای با صفای مجتبی
که رها می گردم امشب در هوای مجتبی

جای معنای کرم نام حسن باید نوشت
حاتم طایی گدای دست های مجتبی

معجزه

آمدی و حق بده چشمان ما حیران شود
مقدم زهرایی تو خوب گل باران شود

یا خلیله آمدی در حیرت این دشت داغ
تا کویر تشنه ی قم خانه ی رضوان شود

یا رسول الله(ص)

می وزد در سینه ها عطر گلستان شما
می دمد نور خدا از عمق چشمان شما

نوبهاری در دل ماه ربیع الاوّل است
خنده زد گل در حضور روی خندان شما

شب توبه ی ماست

شب جمعه دل ما گفت علی ع گفت حسین ع
رو به درگاه خدا گفت علی ع گفت حسین ع

از همه رانده شده چشم بر این در دارد
بنده ای غرق خطا گفت علی ع گفت حسین ع

اشبه النّاسی

حیدری تو یا حسینی یا که نه پیغمبری
مرتضایی مصطفایی یا که نوری دیگری
جلوه ی عباس داری از همه دل می بری
بر قد و بالای تو الله اکبر ؛ اکبری

کنج زندان بلا

خیمه گاه مرثیه از نو بنا شد وای من
سینه ی هر عاشقی دارالعزا شد وای من

گره از کار کسی که خود گره وا می کند
لحظه ی آخر به دست زهر وا شد وای من

درد جدایی

دارم تحمل می کنم درد جدایی را
در ندبه ها سر می دهم مولا کجایی را

در گوشه ی زندان هجران…با خیال وصل
هرشب تصور می کنم صبح رهایی را

شب زیارت ارباب

هوا هوای حسینیه ها شب جمعه
رسیده این دل من تا خدا شب جمعه

شب زیارت مخصوص سیدالشهدا ع
شب زیارت ارباب ما شب جمعه

رحمت فراوان

مدینه منتظر رحمتی فراوان است
دل کویری ما مستحق باران است
دلی به بار نشسته در این طلیعه ی نور
که در هوای کسی تا همیشه حیران است

ذکر علی جان

هی در زدم هی در زدم حیدر شنیدم
نام علی ع از حلقه های در شنیدم

وقت خوش آمد گویی زهرا س به نوکر
ذکر علی ع را از خود مادر شنیدم

به نام فاتح عشق

 

وضوی اشک و کمی مُشک ناب می خواهم
برای بردن نامش گلاب می خواهم

منی که تشنه ی آتشفشانی از اشکم
به زخم حنجره بغض مذاب می خواهم

دکمه بازگشت به بالا