به عشق روی حسین دل بهانه کرده حرم
ز پیچ و تاب فراقش صدا زنم که ز غم
داغ روی تو خودش را به دلم جا میزد
حرف ها از غم و دوری تو با ما میزد
به عشق روی حسین دل بهانه کرده حرم
ز پیچ و تاب فراقش صدا زنم که ز غم
دلم گرفته دمادم هوای شهر حسین
دوباره دست به قلم شد دلم ز بهر حسین
به سرم بد زده امشب که تورا یاد کنم
می مستی زنم و دل ز غم آزاد کنم
به سرم بد زده امشب به هوای رختان
بزنم میکده برهم ز سر آباد کنم
برگ تاریخ ورق خورده و از سر آمدخانه ای غرق خداوند مصور آمد
نیمه شب بنده ای انگار خدا را میخواندلحظه ای در نظرم ندبه ی حیدر آمد
پیرمردی که چو مجنون پی لیلایش بودبا قدی خم به در خانه ی داور آمد
غرق در حس خدا بود که ناگه دستی …باز هم درصدد فتنه ی دیگر آمد
الا , شاهی که سرها خاک پایت
دل مستان خمار یک نگاهت
شهنشاهی و نامت بهترین است
و عشقت بر دلم همچون نگین است
درب این میخانه را با عشق اکبر میزنم
سرخوش از جام نگاهش حلقه بر در میزنم
از خم گیسوی او دل تا ابد پا بست شد
خنده ی نادیده اش را دید و یکسر مست شد
به زیر سم ستوران چه بیکران شده ای
مگو به من که چرا خواهرم کمان شده ای
ز روی نیزه ی عدوان ببین اسارت من …
برای بدرقه اما چه ناتوان شده ای
ای که گرفته صبر من این نام و اسمت
برده تمام هوش من کرب و بلایت
افتاده ای در کربلا ای جان زینب
باشد فدای راه تو این جان زینب
از غم دوری معشوقم حسین
بار دیگر این دلم غمخانه شد
بار دیگر از فراق روی یار
پشت پا زد عالم و بیگانه شد
بدیدم جان زهرا را که از جور ستم بی جان
فتاده بر زمین اما همانند قمر تابان
میان گودی مقتل صدای حمد او آید
چه زیبا حالتی داردبه زیر خنجر بران
بدیدم جان زهرا را که از جور ستم بی جان
فتاده بر زمین اما همانند قمر تابان
میان گودی مقتل صدای حمد او آید
چه زیبا حالتی دارد به زیر خنجر عریان
فرشید یارمحمدی