(لطفاً در حال و هوای فاطمی خوانده شود)
ظهور عصمت پروردگار زهرا بود
جمال حقّ علی آیینه دار زهرا بود
اگر تجلی اسم هوالکریم علیست
قسم به شاه نجف سفره دار زهرا بود
(لطفاً در حال و هوای فاطمی خوانده شود)
ظهور عصمت پروردگار زهرا بود
جمال حقّ علی آیینه دار زهرا بود
اگر تجلی اسم هوالکریم علیست
قسم به شاه نجف سفره دار زهرا بود
قدم قدم زحرم میشوی جدا برگرد
بدون خواهر خود میروی کجا برگرد
به پای تو همه گیسوی من سفید شده
نزن به سینه من دست رد اخا برگرد
از خانه ات تا عرش راهی نیست زهرا
دیگر مجال سوز آهی نیست زهرا
از تنگ نای این در و دیوار برخیز
بهتر از اینجا تکیه گاهی نیست زهرا
دیده بر راهم و با گریه کمی آرامم
محتضر ,خسته ,از این بی کسی ایامم
ازهمان کودکی ام روزی من هجران شد
چهارده سال هم از وصل پدر ناکامم
دیدم به چشم خویش غمی ناشنیده را
در یک غروب سرخ بلای عدیده را
با ناله ام زمین زمان گریه می کتد
از مادر ارث برده ام این اشک دیده را
ز فرط معصیت آهم به سینه کاری نیست
میان آینه ام نقشی از نگاری نیست
قساوت دل آلوده کار دستم داد
دگر ز دیده ام اشک زلال جاری نیست
آمد از راه و کشید آرام عبا رویِ سرش
یعنی امروز ست روزِ نالههایِ آخرش
هر قدم رفت و نشست و دست بر پهلوگرفت
میکشد خود را به سویِ خانه مثلِمادرش
من بی دل آمدم که تو دلدار من شوی
غمدیده آمدم که تو غمخوار من شوی
شادم که در حریم تو افتاده بار من
آیا شود ز لطف خریدار من شوی
کریم اهل بیتم بی یاور و حبیبم
به کی بگم خدایا تو خونمم غریبم
با این کبودی تن شبیه مادرم من
من با دلی شکسته تنها ترین امامم
دو جهان مفتخر از عزت نام حسنیم
متحیر ز کمالات مقام حسنیم
با عنایات خدا محضر زهرا رفتیم
با ید حیدر کرار به نام حسنیم
دو چشم بی رمق وا کن پدر جان
غم مارا تماشا کن پدر جان
همه پشت و پناه ما تو هستی
نظر بر حال زهرا کن پدر جان
یا ایهاالحسین و یا ایهاالشهید
با عشق تو ندیده خدایت مرا خرید
هر سائلی که دست به دامان تو شود
هرگز نمی رود ز سرای تو نا امید