مدینه سلام

آمدم از سفر، مدینه سلام
خسته و خون جگر مدینه سلام
با شکوه و جلال رفتم من
دیده ای با چه حال رفتم من

دیوانه و مستیم

دیوانه و مستیم تماشا داریم
در سینه خویش حب مولا داریم

بستند اگر مسیر حج را غم نیست
ما صاحب ایوان طلا را داریم

قاریِّ محترم

با سنگ های تیز بهم خورده روی تو

جا خوش نموده نیزه چرا در گلوی تو

تا باز شد لبان تو ،قاریِّ محترمش

پرتاب شد زهر طرفی سنگ سوی تو

دل‌شوره داشتم

ارباب روی نوکریِ من حساب کرد
با این‌همه گناه مرا انتخاب کرد

هرکس شنید ناله‌ی حی العزا
تا خویش را به روضه رساند شتاب کرد

یا سیدالکریم

ری قبله گشته با حرم سیدالکریم
عزت گرفته با قدم سیدالکریم

عقده گشای قبر خراب حسن شده
صحن و سرای محترم سیدالکریم

لیلای کربلا

قدری مِیِ طهور ز ته مانده سبو
بر لب زدم به نیت تر کردن گلو
تا آتش و شراره آن بر دلم نشست
بابى ز عشق وا شد از این دل به سوى او

پسر ارشد امام حسین

ما گرفتار آفریده شدیم
عاشق ِیار آفریده شدیم
خاک ما را ز باده گِل کردن
مست دیدارآفریده شدیم

شوریده دلیم

شوریده دلیم و سر سوداى تو داریم
با این دل سر گشته تمنای تو داریم
با خون جگر دیده بشوئیم که عمرى
اى پرده نشین میل تماشاى تو داریم

مُحرّم

دوباره در حرمِ خود مرا کشید، حسین

به احترامِ مُحرّم مرا خرید، حسین

خبر دهید به عالم درِ کرم واشد

پناهِ هر چه گرفتار ونا اُمید ،حسین

مظهر کُلِّ صفات

مهر شما در دل عاشق فتاد
خیر دو دنیا به من این فیض داد
باب کرم هستی و باب المراد
اسئَلُکَ بحودک یا جواد

سلطان علی موسی الرضا

روزی که نام عشق بازان را نوشتند
این قوم را مجنون ، تو را لیلا نوشتند
آنگاه مُلکِ عاشقی تقسیم کردند
این سرزمین را مالِ تو آقا نوشتند

غرق مناجات

اگرچه بر همه عالم گره گشا بودم
میان موج مصیبات مبتلا بودم

همیشه غفلت اصحاب دردِسر ساز است
به وقت فتنه چه بی یار و آشنا بودم

دکمه بازگشت به بالا