آفتابا هلال ماه شدی
کاروان را چراغ راه شدی
بر سرم سایهء سرت افتاد
ما تَوَهَّمت یا شَقیقَ فؤاد
آفتابا هلال ماه شدی
کاروان را چراغ راه شدی
بر سرم سایهء سرت افتاد
ما تَوَهَّمت یا شَقیقَ فؤاد
ماه در خون شناورم, قاسم
سیزده ساله یاورم, قاسم
من تو را بوده ام به جای پدر
تو به جای برادرم, قاسم
ای یوسف گمگشته کجای عرفاتی
در خیمه خود گرم دعای عرفاتی
توقبله دلها توصفای عرفاتی
تومرکز احسان خدای عرفاتی
گل, فزون است, ولی آن گل, بیخار کجاست؟
خیمه بسیار بوَد, خیمۀ دلدار کجاست؟
دل آوارۀ من, خانه به دوشِ یار است
ای حرم با من دلخسته بگو, یار کجاست؟
من کوفه را چون مردگان بیدرد دیدم
نـامردهاشان را بـه شکل مـرد دیـدم
ایـن نـاسپاسان جمـله اشبـاحالرجالاند
خصم رسـول و حیـدر و قـرآن و آلند
چه بهتر است ببخشم به لطف و احسانم
چگونـه جسـم ضعیـف تو را بسـوزانم؟
اگـر تـو خالـق خـود را خـدا نمـیدانی
منم خـدا و تـو را عبـد خویش میدانم
ای شده محرم به ولای ولی
فاطمۀ دوّم بیت علی
اختر تابندۀ برج ادب
شیر زن خیل زنان عرب
هرمردشتردار اویس قرنی نیست
هر شیشه گلرنگ عقیق یمنی نیست
هر سنگ و گلی گوهر نایاب نگردد
هر احمدومحمود رسول مدنی نیست
شامیان خنده به زخم جگر ما نزنید
ساز با ناله ذریه زهرا نزنید
سر مردان خدا را به سر نیزه زدید
مردباشید دگر سنگ به زنها نزنید
ای باب حاجت همه ای قبلۀ مراد
نور الهُدی, ولیِّ خدا, سید العِباد
خیرالامم, محیط کرم, آسمان جود
ابن الرضا, امام نهم, حضرت جواد
گر چه در خاک رفت , پیکر تو
دیگر از تن جدا نشد سر تو
دود آتش ز خانه ات بر خواست
پشت در جان نداد همسر تو
لاله گون گشت ز خونروی دلآرای علی
میچکد اشک حسن بررخ زیبای علی
مرغ آمین بـه دعـایسحرش پاسخ داد
از خداونـد همیـنبــود تمنای علی