مصحف سرخ

آفتابا هلال ماه شدی
کاروان را چراغ راه شدی

بر سرم سایهء سرت افتاد
ما تَوَهَّمت یا شَقیقَ فؤاد

سیزده ساله یاورم

ماه در خون شناورم, قاسم
سیزده ساله یاورم, قاسم

من تو را بوده ام به جای پدر
تو به جای برادرم, قاسم

یابن الحسن

ای یوسف گمگشته کجای عرفاتی
در خیمه خود گرم دعای عرفاتی
توقبله دلها توصفای عرفاتی
تومرکز احسان خدای عرفاتی

عدۀ دیدار کجاست

گل, فزون است, ولی آن گل, بی‌خار کجاست؟
خیمه بسیار بوَد, خیمۀ دلدار کجاست؟

دل آوارۀ من, خانه به دوشِ یار است
ای حرم با من دلخسته بگو, یار کجاست؟

یا مسلم ابن عقیل

من کوفه را چون مردگان بی‌درد دیدم
نـامردهاشان را بـه شکل مـرد دیـدم

ایـن نـاسپاسان جمـله اشبـاح‌الرجال‌اند
خصم رسـول و حیـدر و قـرآن و آلند

شعر مناجات با خدا

چه بهتر است ببخشم به لطف و احسانم
چگونـه جسـم ضعیـف تو را بسـوزانم؟

اگـر تـو خالـق خـود را خـدا نمـی‌دانی
منم خـدا و تـو را عبـد خویش می‌دانم

شعر مدح و روضه حضرت ام البنین(س)

ای شده محرم به ولای ولی

فاطمۀ دوّم بیت علی

اختر تابندۀ برج ادب

شیر زن خیل زنان عرب

ناله ذریه زهرا

شامیان خنده به زخم جگر ما نزنید

ساز با ناله ذریه زهرا نزنید

سر مردان خدا را به سر نیزه زدید

مردباشید دگر سنگ به زنها نزنید

جوادالائمه علیه السلام

ای باب حاجت همه ای قبلۀ مراد

نور الهُدی, ولیِّ خدا, سید العِباد

خیرالامم, محیط کرم, آسمان جود

ابن الرضا, امام نهم, حضرت جواد

بدنت آب شد ز زهر ولی

گر چه در خاک رفت , پیکر تو

دیگر از تن جدا نشد سر تو

دود آتش ز خانه ات بر خواست

پشت در جان نداد همسر تو

در دل خـاک رود قـامت رعنای علی

لاله‌ گون گشت ز خونروی دل‌آرای علی

می‌چکد اشک حسن بررخ زیبای علی

مرغ آمین بـه دعـایسحرش پاسخ داد

از خداونـد همیـنبــود تمنای علی

غبار صحن بقیع

 

غبار صحن تو بر درد جان دواست بقیع!

خرابه‌های تو, باغِ‌ بهشتِ ماست,بقیع!

تو هم چو فاطمه در شهر خویش تنهایی

غریبی و, همه کس با تو آشناست, بقیع!

دکمه بازگشت به بالا