زینبی هستم خدائی می کنم
من ز عدوانش جدائی می کنم
او خودش گفته که با یک گوشه چشم
مشهدی را کربلائی می کنم
زینبی هستم خدائی می کنم
من ز عدوانش جدائی می کنم
او خودش گفته که با یک گوشه چشم
مشهدی را کربلائی می کنم
هر کس طواف کعبه ی دلدار می کند
حتما نظر به چهره ی یک یار می کند
هر چند گل نیاز ندارد به لطف خار
اما گهی نگه به تن خار می کند
وقتی کسی زمین بخورد درد می کشد
هر کس نفس زنان بدوَد درد می کشد
او هم شبیه مادر سادات فاطمه (س)
از ضربه های دست و لگد درد می کشد
فرمانده کل کائنات است حسین
معنای نماز و صلوات است حسین
ای آنکه برات کربلا می خواهی
در دست کرامتش برات است حسین
رنگ دل ما ز درد و داغ , پریده
خاک بقیع است مرا سرمه ی دیده
حضرت مهدی برای دلخوشی ما
بهر شما پنج تا ضریح خریده
نمک سفره ی ارباب غذای دل ماست
عشق حیدر بخداوند بهای دل ماست
اگر این حب علی هست خطا ای عالم
خود الله گرفتار خطای دل ماست
شب جمعه حرم یار حسین را عشق است
ذکرمان اول هر کار حسین را عشق است
به گمانم که ملاقات کنی حیدر را
گر بگویی صد و ده بار حسین را عشق است
اصلا حسین این دل ما دست مجتباست
اصلا حسین دست شما دست مجتباست
باشد … برات کرببلا را نمی دهی ؟
اصلا برات کرب و بلا دست مجتباست
من غریبم , و یار می خواهم
بی قرارم, قرار می خواهم
در دهانم دروغ و صد نیرنگ
ذکر لیل و نهار می خواهم
بعضی زمانها هر گدائی یا کریم است
آن وقت حساب یا کریمان با کریم است
همّیشه در جا می زنم من در گدائی
آقا کرامت می کند آقا کریم است
آقا غلط کردم , نفهمیدم , ببخشید
اینبار هم عبد گنهکارت نفهمید
یک شب درون خواب دیدم ایهاالعشق
پرچم سیاه هیئت تو می درخشید
شکر خدا لطف خدایت رو به ما کرد
ما را در این دنیا به عشقت آشنا کرد
از پیش پرچم می گذشتم ای حسین جان
الحق که آقا مادرت ما را صدا کرد