مسمار

از دست تو مسمار, دلم خیر ندیده

از این در و دیوار دلم خیر ندیده

افتاده غم عشق غم همسر مظلوم

بر دوش من زار , دلم خیر ندیده

از دست تو مسمار

از دست تو مسمار, دلم خیر ندیده

از این در و دیوار دلم خیر ندیده

افتاده غم عشق غم همسر مظلوم

بر دوش من زار , دلم خیر ندیده

کتک زدند

بابا ببین که گوش مرا هم دریده اند

اینها ز زلف یار چرا دل بریده اند

در ظهر عشق ز فرط جفا مرا

از موی سر به پای شما می کشیده اند

 

گوشم دریده اند

گرمای عشق تو به دلم چنگ می زند

یک نانجیب بد به سرت سنگ می زند

نقاش عشق به بالای نیزه ها

با رنگ سرخ به رگت رنگ می زند

پرچم ارباب

پیراهن سیاه  مرا جستجو کنید

اینبار هم به پرچم ارباب خو کنید

تا اشک ما بشود مثل فاطمه

خاک و غبار کرببلا در سبو کنید

می چسبد

عرفه روضه زینب چقَدَر می چسبد

عرفه دیده ی بارانی و تر می چسبد

عرفه بال بگیرم ز دم روضه ی تو

بزنم تا حرم پاک تو پر می چسبد

گودال قتلگاه

 

بس کنحسین ناله ی تو بی نتیجه است

بس کنحسین  نیزه درون جگر شده

بس کنحسین خواهر تو مرده از غمت

بس کنحسین نیزه درون کمر شده

از حرم تا قتلگه

 

از حرم تا قتلگه زینب به دنبالت دوید

دید شمر دون به روی حنجرت خنجر کشید

دید خنجر می کشد شمر از کنار گردنت

رأس پر خون تو را از روی تن او می برید

سرم به چوب محمل

 

دلم نمی دهد رضا , تو را کنم رها حسین

برای دین مصطفی , تو هم شدی فدا حسین

به روی نیلی من و , به پای زخمی ام نگر

دمی نظر نما به من , به خاطر خدا حسین

خسته ام

 

خسته ام از مردم بی بند و بار ایندیار

گشته نامردی فقط واللهه کار این دیار

مردم کوفه همه راضی به مرگ من شدند

من بمیرم می رسد گویا بهار این دیار

فرق پاره ی حیدر

 

همینکه خون ز سر مرتضی برون میزد

دل شکسته ی زینب ز جا برون می زد

همینکه حضرت حیدر به هر طرف می رفت

ز فرق پاره ی حیدر هوا برون می زد

شب تار

مادرم گفت مرا مست رخ یار شوم

گرد شمع رخ تو از همه بی کار شوم

تا که دیدم بدنت زیر سم اسبان رفت

گفتم آیم به کنار بدنت زار شوم

دکمه بازگشت به بالا