از حرم تا قتلگه

 

از حرم تا قتلگه زینب به دنبالت دوید

دید شمر دون به روی حنجرت خنجر کشید

دید خنجر می کشد شمر از کنار گردنت

رأس پر خون تو را از روی تن او می برید

سرم به چوب محمل

 

دلم نمی دهد رضا , تو را کنم رها حسین

برای دین مصطفی , تو هم شدی فدا حسین

به روی نیلی من و , به پای زخمی ام نگر

دمی نظر نما به من , به خاطر خدا حسین

خسته ام

 

خسته ام از مردم بی بند و بار ایندیار

گشته نامردی فقط واللهه کار این دیار

مردم کوفه همه راضی به مرگ من شدند

من بمیرم می رسد گویا بهار این دیار

فرق پاره ی حیدر

 

همینکه خون ز سر مرتضی برون میزد

دل شکسته ی زینب ز جا برون می زد

همینکه حضرت حیدر به هر طرف می رفت

ز فرق پاره ی حیدر هوا برون می زد

شب تار

مادرم گفت مرا مست رخ یار شوم

گرد شمع رخ تو از همه بی کار شوم

تا که دیدم بدنت زیر سم اسبان رفت

گفتم آیم به کنار بدنت زار شوم

کریم اهل مدینه

کریم اهل مدینه کریم آل عشق

تو یک نگه بکن آقا به این نهال عشق

دلم فقط به تو دل بسته هرچه بادا باد

مرا رها بکن آقا ز قیل و قال عشق

زیر لگدهای عدو

 

مثلقالی شده ای زیر لگدهای عدو

به رویگردن تو بود چرا پای عدو

هی لگدمی زد و یاد لگدی افتادم

ناگهانیاد لگدهای بدی افتادم

مجنون حسین

 

سریدارم که مجنون حسین است

دلیدارم که دلخون حسین است

تمامدین پیغمبر به والله

همهپاینده از خون حسین است

به لطف دعای مادر

مادرممن را به غم تعلیم کرد

قلب منرا بر غمت تسلیم کرد

هر چهدارم از دعای مادر است

مادرممن را به تو تقدیم کرد

کودکی هستم درون مقتل بابا اسیر

کودکی هستم درون مقتل بابا اسیر

مانده ام تنها میان این همه خیل کثیر

آمدم سوی پدر با حال زار و مضطرم

دیدم ای دل رفته بر قلب پدر هفتاد تیر

دکمه بازگشت به بالا