زهرایِ کوچک

دارم دلی که واله شیدایِ کوچک است
دارم سری که خاکِ قدمهایِ کوچک است

هرگز مباد!!لحظه ای از او‌ جدا شدن..
چشمِ اُمید بر درِ والایِ کوچک است

ماهِ خدا

روزه دارانِ خدا،ماهِ خدا آمده است
سفره ی دل بتکانید صفا آمده است

بعد یک سال خُماری شده هنگامِ ادب
صد بشارت که سحرهای دعا آمده است

جلوه زهرایی

لطفِ حق بودکه بر حالِ دلم شامل شد
کوثر انگار دوباره به نبی نازل شد

مات و مبهوت از این وجه تشابه..عالم
دختری آمد و‌آیینه صفت قابل شد

نوری دیگر

آمد از راه علّیِ دگری مثلِ علی
گوهرِ نازتر از هر گُهَری مثلِ علی

نوری از حضرت ارباب نمایان شده است
به گُمانم که رسیده قمری مثلِ علی

آیه ی توحید

اوّلِ ماهِ رجب..شوکت مان پاینده
با قدوم تو شده دولت مان پاینده

روزِ میلاد تو نعمت همه جا گسترده
و پس ازین شده است نعمت مان پاینده

دخترِ شیر علی

دخترِ شیر علی جلوه ی حیدر دارد
مثلِ«زینب»بخدا هیبتِ صفدر دارد

غرّش اش مثلِ پدر ..آینه ی وجه الله
بی سبب نیست چنین رزمِ دلاور دارد

آقای عشق

می نویسم نامِ زیبایِ تو را«آقای عشق»
چون غباری می شوم پایِ تو را آقای عشق

قد کشیدی مثل یک سروی به باغِ اهل بیت
ای بنازم قدّ و بالایِ تو را آقای عشق

امّتت در غفلت اند

بی تو عمرم می رود در قهقرایِ بیکسی
ترس دارم از غم و درد و بلایِ بیکسی

پشتِ من خالی نکن تکیه به دستت داده ام
چون نمی سازد به دل..حال و هوای ِ بیکسی

اندوه و غم

پُر شدم از غصّه و اندوه و غم بانوی من
پیکرت بدجور پیچیده بهم بانوی من

این کبودی ها..توانم را ربوده فاطمه
تار می بینم تنت را..محترم بانوی من

کشته ی مسمار

پای این بستر نشد بیدارباشم یک شبی
مرهمی بهرت بیارم..یارباشم یک شبی

حق بیماراست ناله سرکند بی اضطراب
ناله کن..تا که منم غمخوار باشم یک شبی

من حسینی ام

خاک پای هیأتی ها را تیمم می کنم
لحظه هایی که خودم را بیشتر گم می کنم

تجربه ثابت نموده هر زمان خاکی ترم
آسمانی می شوم حس تنعم می کنم

زخم بستر

ترسیم کردم نوحه را با زخم بستر
بیگانه است دارو دوا با زخم بستر

ای وای از آن بیمار که حرکت ندارد
مجبور باشد در خفا با زخم بستر

دکمه بازگشت به بالا