شعر مناجات با امام زمان(عج)

بیا تا ته راه را با تو باشم
شب پنجم ماه را با تو باشم

جز این راه,من راه دیگر ندارم
که سر را ز سجاده ات بر ندارم

شعر ولادت حضرت امام محمد باقر (ع)

دل ها به هم لب ها به هم سرها به هم خوردند
خیل ملک از قسمت پرها به هم خوردند

بر دیدن ماهی که نور فاطمه دارد
در کهکشان انگار اخترها به هم خوردند

شعر روضه حضرت ام کلثوم (س)

هر آنکه آمده را رهگذر تصور کن
چهل نفر همه را شعله ور تصور کن

ببند چشم و ببین چکمه ای بلند شده
و بعد فاطمه را پشت در تصور کن

شعر ولادت حضرت زهرا (س)

کوثری از سوره ی طاها به دنیا آمدی
تا رسد اِنّا به اَعطینا به دنیا آمدی

تا یتیمی پدر را اندکی جبران کنی
دختری و مادر بابا به دنیا آمدی

شعر مدح حضرت زهرا(س)

آن رتبه را که هیچ کسی از ازل نداشت
زهرا همیشه داشت که چون خود مثل نداشت

از این جهت شبیه به پروردگار بود
که اصلِ اصل بوده و اصلاً بدل نداشت

صدا زدیم

تو صاحبش شدی و هی زمان ادامه دار شد
نیامدی و روز و شب جهان ادامه دار شد

نشست تیر پشت تیر روی پلکهایت و
درابروان نافذت کمان ادامه دار شد

تجسم

اول هرچیز را حیدر مشخص می کند
آخرش تکلیف را کوثر مشخص می کند

حیدری نیمه ابری یا حسینی شدید
پس هوای خانه را مادر مشخص می کند

مولود کعبه

تا چشم های تو بروم راه صاف را
حتی اگر طواف کنم کوه قاف را

وقتی شکافت خانه ی کعبه به عشق تو
دیدند در نگاه هُبُل اعتراف را

مسافری

بی وقفه بی مقدمه هیئت گرفتنی ست
هیئت گرفتنی ست سعادت گرفتنی ست

از موقع ورودیه تا آخر دعا
هر حاجتی در این دو سه ساعت گرفتنی ست

برای آمدنت

نگو شکارچیان تیر را به یال زدند
که در شکستن سلطان میان خال زدند

درآسمان ظهورت پرنده های خیال؛
برای مقصد دستت چه قدر بال زدند

اقیانوس بود

خیمه گاه این بار در قم بود, مقتل طوس بود
جاده ی مشهد به قم لبریز از فانوس بود

نامه با خط برادر داشت در دستان خود
خواهری از دور می آمد ولی مایوس بود

سیرتش

 

سیرتش نه درحقیقت صورت دنیایی اش
ماه را شرمنده ی خود می کند زیبایی اش

می چکد نهج البلاغه ازلب پایینی اش
می چکد آیات قرآن از لب بالایی اش

دکمه بازگشت به بالا