مولود کعبه

تا چشم های تو بروم راه صاف را
حتی اگر طواف کنم کوه قاف را

وقتی شکافت خانه ی کعبه به عشق تو
دیدند در نگاه هُبُل اعتراف را

مسافری

بی وقفه بی مقدمه هیئت گرفتنی ست
هیئت گرفتنی ست سعادت گرفتنی ست

از موقع ورودیه تا آخر دعا
هر حاجتی در این دو سه ساعت گرفتنی ست

برای آمدنت

نگو شکارچیان تیر را به یال زدند
که در شکستن سلطان میان خال زدند

درآسمان ظهورت پرنده های خیال؛
برای مقصد دستت چه قدر بال زدند

اقیانوس بود

خیمه گاه این بار در قم بود, مقتل طوس بود
جاده ی مشهد به قم لبریز از فانوس بود

نامه با خط برادر داشت در دستان خود
خواهری از دور می آمد ولی مایوس بود

سیرتش

 

سیرتش نه درحقیقت صورت دنیایی اش
ماه را شرمنده ی خود می کند زیبایی اش

می چکد نهج البلاغه ازلب پایینی اش
می چکد آیات قرآن از لب بالایی اش

امامت یک پسر کشتند

گرچه به ظاهر از امامت یک پسر کشتند
یک سوم سادات را در پشت در کشتند

هم که پدر را پیش چشمان پسر بردند
هم که پسر را پیش چشمان پدر کشتند

آنگونه که حاجی ست در احرام پیاده

آنگونه که حاجی ست در احرام پیاده
من هم شده ام سوی تو اعزام پیاده

طوفانم و می آیم و در حلقه ی عشاق
بر خویش سوارم ولی از نام پیاده

کمان باز شد

کمان باز شد / فراتر ز حد توانباز شد

چنان‌که حسین / پس از ضربه تیر جانباز شد

ببین روضه را / گلو تیر خورد و دهان باز شد

به خون علی / سر بغض هفت آسمان باز شد

شق القمر

چو شهر علم بنا گشت در علی بشود

بدا به حال آن کسی که بر علی بشود

غدیر! صحنه اوج ولایت است ببین

پیامبر آمده از هر نظر علی بشود

به بلندایِ جامعه

تمامزاویه ها را کشیده ای قائم

آهایسَروْ قَدِ سروترین, سرت سالم

پدرغریب, پدر آشنا, پدر مظلوم

پسرمراد, پسر دلربا, پسر عالم

باید اینجا حرم درست کنند

باید اینجا حرم درست کنند

چار تا مثل هم درست کتتد

با امام حسن سزاوار است

چند باب الکرم درست کنند 

یک روز به تأخیر بینداز سفر را

ای کاش بگیرند از امروز سحر را

ای اهلِ حرم سیر ببینید پدر را

شمشیر پُر از زهر گرفته ز طبیبان

بر نسخه ی تو فرصت اما و اگر را

دکمه بازگشت به بالا