خوردیم یا غم دگران را بدون تو
یا خورده ایم حسرت نان را بدون تو
از بسکه بی تو ایم نفهمیده ایم که
دیدیم باز هم رمضان را بدون تو
خوردیم یا غم دگران را بدون تو
یا خورده ایم حسرت نان را بدون تو
از بسکه بی تو ایم نفهمیده ایم که
دیدیم باز هم رمضان را بدون تو
پر می کنیم از می گلوی باده ها را
تا مست باشیم انتهای جاده ها را
بعد از دو رکعت عشق بازی باز خواندند
در رکعت سوم همان دلداده ها را
تنها دلت نبود که شوق شفا نداشت
حتی طبیب هم به شفایت رضا نداشت
حق میدهم که دیده بدوزی به راه مرگ
دنیای بعد فاطمه دیگر صفا نداشت
نام تو دوان کرده به پایت قدمم را
یاد تو روان کرده دوباره قلمم را
با چشم کرم کاش که بسیار ببینی
ناچیزی این عرض ارادات کمم را
نشستم عشق را معنا کنم دل گفت یا زینب
نشستم دیده را دریا کنم دل گفت یا زینب
نشستم یادی از زهرا کنم دل گفت یا زینب
قیامت خواستم برپا کنم دل گفت یا زینب
باید که دنیا فصل در فصلش خزان باشد
وقتی که با تو اینچنین نامهربان باشد
ای کاش که من نیز امشب زائرت بودم
جایی که فرزندت در آنجا روضه خوان باشد
تنها دلت نبود که شوق شفا نداشت
حتی طبیب هم به شفایت رضا نداشت
حق میدهم که دیده بدوزی به راه مرگ
دنیای بعد فاطمه دیگر صفا نداشت
نام تو دوان کرده به پایت قدمم را
یاد تو روان کرده دوباره قلمم را
با چشم کرم کاش که بسیار ببینی
ناچیزی این عرض ارادات کمم را
پر می کنیم از می گلوی باده ها را
تا مست باشیم انتهای جاده ها را
بعد از دو رکعت عشق بازی باز خواندند
در رکعت سوم همان دلداده ها را
هرچند که در عشق به وسواس رسیدیم
لب تشنه به سرچشمه ی احساس رسیدیم
با شبنمی از اشک به الماس رسیدیم
وقتی به در خانه ی عباس رسیدیم
نسیم می وزد و باده خوشگوار شده
گلی شکفته که سرچشمه ی بهار شده
حضور خاکی رب است در مدار زمین
که با تولد یک زن ادامه دار شده
دوباره خون شده قلبت دوباره تر شده چشمت
چقدر غمزده چون شام بیسحر شده چشمت
دو ماه در غم اجداد و بعد در غم مادر
و امشب اشکفشان غم پدر شده چشمت