ساقی نشسته دور او باده زیاد است
از این طرف هم مست آماده زیاد است
زاهد گمان کرده که هر مستی حرام است
هر نعمتی که حق به او داده زیاد است
ساقی نشسته دور او باده زیاد است
از این طرف هم مست آماده زیاد است
زاهد گمان کرده که هر مستی حرام است
هر نعمتی که حق به او داده زیاد است
آنچه را داریم ما عیسی ابن مریم هم نداشت
قبل از او نه قبل تر,در چنته آدم هم نداشت
دم نمیزد نوح اگر از نام مولایم حسین
عمر طولانی که نه,کشتی محکم هم نداشت
آمد به دنبال سرت خواهر پیاده
آمد به دنبال تو تا آخر پیاده
با قد خم از کربلا تا شام آمد
همراه جمع قافله مادر پیاده
بر فراز نیزه ها دیدم سرت را بارها
دیده ام در پای نیزه مادرت را بارها
زد سنان بر پهلوی اطفال تو هی با سنان
او در آورده است اشک کوثرت را بارها
همینکه با تو زمان حساب خواهد شد
حساب دفتری ام صد کتاب خواهد شد
بدون عشق اگر خانه ای بنا سازم
به یک نسیم یقینأ خراب خواهد شد
حرمله الهی که خیر نبینی
هنوزم نخشکیده اشک رباب
با دلش چه کرده این غم که دیگه
نمیشه پیشش بیاری اسم آب
صدایت میکنم بابا,چه تسبیحی,چه تکبیری
نگاهم میکنی از نی,عجب قابی,چه تصویری
سراغت را که میگیرم,کسی چیزی نمی گوید
مگر دلگیری از دستم,سراغ از ما نمی گیری
سخت است وداع پدری با پسر خویش
سخت است پسر دل ببرد از پدر خویش
بگذار زبان در دهن حضرت بابا
تاکام بگیرد پدرت از ثمر خویش
هم زدم هم میزنم یک عمر این در را زیاد
برده ام در پشت این در نام حیدر را زیاد
کمتر از هیچم ولی آدم حسابم میکند
صاحب این خانه خیلی کرده کمتر را زیاد
حرف حالا نیست که این داستان نوکری
قدمتی دیرینه دارد آستان نوکری
هر کسی شیر حلال و لقمه های پاک خورد
سربلند آمد برون از امتحان نوکری
وسط حجره کسی تشنه ی آب است هنوز
دل هر ذره از این داغ کباب است هنوز
دادن آب به آن تشنه ثواب است هنوز
حال ما از غم این روضه خراب است هنوز
من باده نوشی ام را هرگز نکردم انکار
بر عکس زاهد شهر می میخورم در انظار
بگذار تا بگویم کارم گذشته از کار
جرم نکرده ام را مردانه کردم اقرار