حبل المتین

مستی ما از باده و از جام رد شد
آوازه ی مستی ما از بام رد شد

آمد خبر دلبند اربابم رسیده ست
کار دل از پیغام و پس پیغام رد شد

بنا نبود که آن روز پشت در باشی

قرار بود که مثل حسن پسر باشی

عصای دست من و پیری پدر باشی 

تو دیدی و حسنم دید رنج مادر را

خدا کند ز برادر صبورتر باشی 

دکمه بازگشت به بالا