دو قطره اشک که قابل ندارد

 

همینکه با تو زمان حساب خواهد شد
حساب دفتری ام صد کتاب خواهد شد

بدون عشق اگر خانه ای بنا سازم
به یک نسیم یقینأ خراب خواهد شد

لالائی علی

حرمله الهی که خیر نبینی
هنوزم نخشکیده اشک رباب
با دلش چه کرده این غم که دیگه
نمیشه پیشش بیاری اسم آب

صدایت میکنم بابا

صدایت میکنم بابا,چه تسبیحی,چه تکبیری
نگاهم میکنی از نی,عجب قابی,چه تصویری

سراغت را که میگیرم,کسی چیزی نمی گوید
مگر دلگیری از دستم,سراغ از ما نمی گیری

وداع پدری با پسر خویش

سخت است وداع پدری با پسر خویش
سخت است پسر دل ببرد از پدر خویش

بگذار زبان در دهن حضرت بابا
تاکام بگیرد پدرت از ثمر خویش

کن رزق نوکر را زیاد

 

هم زدم هم میزنم یک عمر این در را زیاد
برده ام در پشت این در نام حیدر را زیاد

کمتر از هیچم ولی آدم حسابم میکند
صاحب این خانه خیلی کرده کمتر را زیاد

داستان نوکری

حرف حالا نیست که این داستان نوکری
قدمتی دیرینه دارد آستان نوکری

هر کسی شیر حلال و لقمه های پاک خورد
سربلند آمد برون از امتحان نوکری

چقدر هلهله کردند

وسط حجره کسی تشنه ی آب است هنوز
دل هر ذره از این داغ کباب است هنوز

دادن آب به آن تشنه ثواب است هنوز
حال ما از غم این روضه خراب است هنوز

کشتی نجاتی

من باده نوشی ام را هرگز نکردم انکار
بر عکس زاهد شهر می میخورم در انظار
بگذار تا بگویم کارم گذشته از کار
جرم نکرده ام را مردانه کردم اقرار

یا معین الضعفا

بی کلید و با توکل هر که در زد باز شد
قفل ها تا بر زبان نام تو آمد باز شد

من شنیدم راه دارد دل به دل با این حساب
دل هوائی شد وَ راه رفت و آمد باز شد

غربت بقیع…

آوردم امشب دفترم را با خجالت
بالا گرفتم ساغرم را با خجالت

ای آتشی که با دلم هستی گلاویز
کن زیر و رو خاکسترم را با خجالت

شعر مناجات با امام زمان(عج)

من خریدار سر دار نبودم که شدم
اینقدر عاشق و بیمار نبودم که شدم

آمدم رد شوم از کوچه ی معشوق فقط
قبل از آن مست و گرفتار نبودم که شدم

حبل المتین

مستی ما از باده و از جام رد شد
آوازه ی مستی ما از بام رد شد

آمد خبر دلبند اربابم رسیده ست
کار دل از پیغام و پس پیغام رد شد

دکمه بازگشت به بالا