کوه، سنگی است به زیر قدم ثارالله
بحر موجی است ز امواج یم ثارالله
میشود بیمه ی عباس هر آنکس یکبار
بشود سایه نشین علم ثارالله
کوه، سنگی است به زیر قدم ثارالله
بحر موجی است ز امواج یم ثارالله
میشود بیمه ی عباس هر آنکس یکبار
بشود سایه نشین علم ثارالله
بگو با زخم های روضه ی ناموس جان دادم
غل و زنجیر چیزی نیست از این داغ افتادم
برای عمه ی سادات جانم بر لبم آمد
چه حالی داشتند اهل و عیالم، آه اولادم
دارد تمام میشود این فصل دلبری
ای یار از قصور من ای کاش بگذری
مهمان بی حیای خودت را حلال کن
حالا که سفره جمع شد این شام آخری
مادر سلام خانهی خولی چه میکنی
ای گنج در خزانهی خولی چه میکنی
من آمدم درآرمت از کنج این تنور
با بازوی کبود ، عزیزم ، ولی به زور
لعنت به نامردان پُر نیرنگ کوفه….
مثل تو خورده بر سر من سنگ کوفه….
بعد از تو خیلی در خطر بودم…برادر
با قاتلانت همسفر بودم….برادر
غمش هم مثل اشکش بی حسابه
جلو روش آب اگه باشه عذابه
چهل ساله میگه الشام الشام
هنوزم فکر اون بزم شرابه
افتاده بر خاک آیه های نازل من
شده پاره پاره چون تن پاکش دل من
جا داشت تا آتش بگیرد کل دنیا
محصول ری آتش زده بر حاصل من
بسیار گریه کرد برای تو مادرم
حالا میان روضه از او نام می برم
خیلی به روضه های شما بود معتقد
تاکید داشت هم به منو هم برادرم
دیر آمدم دیدم سرت دست سنان بود
گودال منبر بود و زخمت روضه خوان بود
افتاده بودی زیر نعل تازه ی اسب
با این که زیر پای تو هفت آسمان بود
زخم روی تنت آنروز که لب وا میکرد
مرهم از پنجرهی بُهْت تماشا میکرد
تا بیایی و قدمرنجه به گودال کنی
نیزه بر قامت رعنای تو قد تا میکرد
از فرط تشنگی لب نازش کبود بود
تکیه به نیزه زد همه جا مثل دود بود
ساعت حدود سه طرف قتلگاه رفت
آن شاه بی سپاه به جنگ سپاه رفت
امروز رسیدم به همان حرف که گفتی
از اسب بیافتی ولی از اصل نیافتی
من یاس اصیلم ولی از ساقه شکسته
پهلوم به افتادن از آن ناقه شکسته