به سوز اشک و …

به سوز اشک و مناجات سر کنید امشب

بهشوق مرگ شب خود سحر کنید

کمالتانپر و بال عروجتان گشته    

بهقبله ابدیت سفر کنید امشب

دلی دارم که از

دلی دارم که از داغت کباب است

زداغت چون تنت صد چاک چاک است

دلی دارم چو از نامت شنیدست

چون مجنون در پی لیلی دویده است

وادی طف

باید که با عرش خداوندی طرف شد

وقتش شده تا عازم شهر نجف شد

هر کس ولایت را به فرزندش نیاموخت

فرزند او در دین و دنیا ناخلف شد

لبخند های حرمله

در کارگاه تیر سه شعبه بهم رسید

لبخند های حرمله با ناله های من

تیری گرفته بود به دستش که تا هنوز

می لرزد از بزرگی آن دست و پای من

جماعت بی وفا

ای کاش راهت از شب کوفه جدا شود

ختم به خیر این غم بی انتها شود

ای کاش نامه های سفیرت به تو رسند

یا باد با نوای دلم همنوا شود

بده در راه خدا

بده در راه خدا من به خدا محتاجم

من به بخشندگی آل عبا محتاجم

از قنوت سحر مادرتان جا ماندم

پسر حضرت زهرا(س) به دعا محتاجم

آهسته آهسته

گل شد , بر آمد پیکرم , آهسته آهسته
انگار دارم می‌پرم آهسته آهسته
انگشترم , مهرم , پلاکم , چفیه‌ام , عطرم
پیدا شد از دور و برم آهسته آهسته
آهسته آهسته سرم از خاک می‌روید

روز ازل

روزازل به دست تو چشمم خریده شد

اصلابرای خون تو اشک افریده شد

بادست مادر تان برای تمام ما

پیراهنعزای محرم بریده شد

غنچه

فقطنه غنچه خود عاشقانه بو می کرد

تمامغربت خود روی دست رو می کرد

جوابقطره ای از آب حرمله تیری

رهابه سوی سفیدی آن گلو می کرد

آرزوی بهشتیان

آرزوی بهشتیان اینجاست

زائر صحن مرتضی زهراست

معنی ِّ کامل کلام الله

شک نکن بی گمان خود مولاست

محتضر

این پسر محتضری که پدرش نیست 

فرقمیان شب تار و  سحرش نیست

بسکههلهله است زحجره خبرش نیست

غیرشعله بر تمامی جگرش نیست

صحبت از تکرار

این جمعه دوباره صحبت از تکرار است

درد همگان,دوریشان از یار است

تا جمعه هم عهدیتان ,مولا جان

شیعه به خدا ز هجرتان بیمار است

دکمه بازگشت به بالا