قلم به سمت شکوهت

قلم به سمت شکوهت قدم قدم آمد

به سمت دفتر شعرم خود قلم آمد

دوباره حس سرودن گرفته ام آقا

و با اجازه ی دستت بگو… دلم آمد

گفته است نبی تویی به امت بابا

رفتند مسافران و ما جاماندیم

ما گوشه ی ایوان مطلا ماندیم

عمری طلب وصل تو را می کردیم

تا اینکه رسیده ایم و حالا ماندیم 

بی تو در زندگیم

بی تو در زندگیم رنگ خدا نیست که نیست

بین عشّاق چو من بی سر و پا نیست که نیست

با غم دوری تو سوخته و ساخته ام

اثری از چه در این سوز و نوا نیست که نیست

زینت سما

چون گنبد و مزار تو شد زینت سما

پل می زند دلم به گلستان کربلا

باشم کنار تربت پاکت سفیر عشق

آیا شود که گوشه چشمی کنی به ما

صبح نزدیک نشد؟ ماه چرا پنهان است؟

شکر , ای مادر من قبر شما پنهان است

قبر مخفی شده ات , حکمت جاویدان است

بر سر سفره ی حیدر همه شان سیر شدند

حرمت نان و نمک در روش مردان است

سلطان علی بن محمد باقر علیه السلام

شب  تا سحر به شو ق  حرم خون گریستم

آیا دوباره زائر کوی تو می شوم

سلطان علی , دلم به هوای تو زنده است

آیا گدای دربِ سرای تو میشوم

ما شیعه زاده ایم ,خدا را هزار شکر

شکر خدا که نام علی در اذان ماست

ما شیعه ایم و عشق علی هم از آن ماست

ذکر علی عبادت مختص شیعه است

این اسم اعظم است که ورد زبان ماست

خاک پای شیعیان

خاک پای شیعیانم یا علی 

لایقم یا نه ندانم یا علی 

مهربانی تو جلّاد من است 

ناز چشمان تو در یاد من است 

به یک نگاه تو

به یک نگاه تو بیمار می شود دل من

به یک کرشمه گرفتار می شود دل من

برای درک حضور تو ای گل نرگس

همیشه راهی گلزار می شود دل من

ای لقبت لافتی

حلقه به گوش توام ای لقبت لافتی

هرچه بگویی کنمبی چک و چون و چرا

خون دو دیدهگواست بر غم حجر تو یار

بهر مداوای دلکن تو شبی رو به ما

از هرچه هست و نیست

از هرچه هست و نیستدگر بی نیاز شد
دستکسی که پیش کریمان دراز شد

درلطف با گدا, چه کسی بهتر از حسین؟
لبتر نکرده ایم در خانه باز شد

دین حسین (ع)

من کافر مسلم شده دین حسینیم

ما مقلد عشق و فرامین حسینیم

این دل حرم کرببلا فخر زمین است

ما در صدد بستن آذین حسینیم

دکمه بازگشت به بالا