اگر به جلوه برآید نگاه محشر تو
تمام سجده نمائیم در برابر تو
خدا برای خودش آفرید حیدر را
تو را برای علی زاده است مادر تو
اگر به جلوه برآید نگاه محشر تو
تمام سجده نمائیم در برابر تو
خدا برای خودش آفرید حیدر را
تو را برای علی زاده است مادر تو
یارم به جلوه آمد و ما را به ناز کُشت
با خنده زنده کرد و به یک غمزه بازکُشت
خورشید پشت ابر شد و غایب از نظر
ما را فراق یکّه سوار حجاز کُشت
بیمار دو چشم تو به دنبال دوا نیست
غیر از تو کسی یار دل خسته ما نیست
ما را که به جز یار نداریم اگر که
از درگه دلدار برانند روا نیست
ای در هوای پاک نگاهتسلامها
نامت نداشت سابقه ایبین نامها
ماهی قلب کوچک ما راگرفته ای
در موج دست آبی خود صبحو شامها
اگر یکتبسم, حسن می شدیم
مریدخصال حسن می شدیم
دلروشنش را ورق می زدیم
وبا نور او هم سخن می شدیم
وقتی اسیر سفره افطار می شوم
غافل زطعم جلوه دلدار می شوم
بعد از اذان مغرب و یک روز روزه دار
پر تا گلو شبیه یک انبار میشوم
آقا اجازه , دل زده ام از تمامشهر
بی تودلم گرفته از این ازدحام شهر
آقااجازه , دست خودم نیست خسته ام
دردرس عشق من صف آ خر نشسته ام
گل باغ جنان بودیم و رفتیم
پیمبر را نشان بودیم و رفتیم
مدینه ای تمام خاطراتم!
(اگر بار گران بودیم و رفتیم)
ای قاری مقیم سیه چال, ای غریب
وی هم صدای قاری گودال, ای غریب
قرآن بخوان که صوتِ رسایت حسینی است
ای قاریشکسته پر و بال, ای غریب
چقدر دربه درم بشنومصدایت را
اذان به وقت تماشایچشم هایت را
بگو که شاعرت از توچگونه ننویسد؟
که بین هر غزلی دیدهرد پایت را
دائم به سرم فکر علی نیست که هست”
هرشب به لبم ذکر علی نیست که هست”
دیگر چه سعادتی بود بهتر از این
در سینه ی من مهر علی نیست که هست”
مهاجر
بازقلم در عطش کوثراست
تشنه یتوصیف یل خیبر است
آنکهچکیدست ز دریای عشق
نامگرفته ست ز اعلای عشق