کبوترحرم

زابتدای وجودم به من نظر داری

تویی که دم به دم ازحال من خبر داری

طواف کوی تو بالاتر از هزاران حج

به روی گنبد خود بوسه  ی قمرداری

حدیث عاشقی

تو که در چشم ما کاشانه داری

میان اشک هامان خانه داری

تو که زیبا ترین شعر خدایی

حدیث عاشقی ما شمایی

به بهانه ولادت امام موسی کاظم علیه السلام

ساطع شده نور آسمـان هـا بـه زمین

امشبشـده مـتـصـل ثـریا بـه زمین

امشبگل بـاغ مصطفــی آمده است

آوردهتمام کهکشــان را بـه زمـیــن

دم از عذاب مزن

دم از عذاب مزن به صبح محشر کبری

همین نیامدن کربلایمان کافیست

شاعر؟؟؟

 

بزرگ نیست …

دنیا برای غنچه پرپر بزرگ نیست

وقتی برای داغ کبوتر بزرگ نیست

او را بگیر بر سر دستت نشان بده

دشمن خیال می کند اصغر بزرگ نیست

مدح مولا

باز مرغ غزلم میل پریدن دارد

تا به ایوان نجف شوق رسیدن دارد

 نمک سفره ام از حضرت زهراست ولی

باده از دست یدالله چشیدن دارد

قیام عاشورا

هنوز نبض  زمان در قیام عاشوراست

هنوز خطبه ی حق در کلام عاشوراست

زمانه معنی این بیت را نمی فهمد

که ذره ذره ی خاکش به نام عاشوراست

ای ماه من

برخیز و مشک پاره خود را پر آب کن

« یارب دعای خسته دلان مستجاب کن »*

ای ماه من بیا به میان حریم عشق

این شام را محو رخ آفتاب کن

شبیه کبوتر

آهی ز جنس آه پیمبر کشید و بعد

بر طاق عرش سوره کوثر کشید و بعد

در هیئتی که حضرت زهرا حضور داشت

با اشک یک بهشت کشید و بعد

تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد

تیر نگذاشت که یک جمله به آخربرسد

هیچ کس حدس نمی زد که چنین سر برسد

پدرش چیز زیادی که نمی خواست , فرات

یک دو قطره ضرری داشت به اصغر برسد ؟

باز هم خورشید روی نیزه

خیمه ها در دست باد این سو به آنسو می شود

 دشتها با دسـت غربــت باز جــارو می شـود

 صبـح می آید ولی پیشانی اش رنگ غروب

 کوچه در کوچه زمین غرق هـیاهو می شـود

فصل عزا آمد

فصل عزا آمد و دل غم گرفت
خیمه ی دل بوی محرم گرفت
زهره ی منظومه ی زهرا حسین
کشته ی افتاده به صحرا حسین

دکمه بازگشت به بالا