بابا حسین…

امروز با لب های خشکیده
دائم به فکر دختری بودم
بی تاب تر از روزهای قبل
دل خون طفل مضطری بودم

خیمه ام

 

نفس خسته ی زنی تنها
پشت این قافله به جا مانده
چشم هایش شبیه ابر بهار
بین دستان او دعا مانده

شعر شهادت حضرت موسی ابن جعفر(ع)

ما را گدای خانه ی زهرا نوشته اند
خاک قدوم حضرت مولا نوشته اند
مهمان سفره های تولّا نوشته اند
خود را زمین زدیم , که بالا نوشته اند

شعر ولادت حضرت علی اصغر(ع)

آقای دنیایی و این عالم , گدایت
ای جان به قربان صدای “خنده” هایت

ما که دخیل بند قنداق تو هستیم
محتاج دستان تو و لطف دعایت

شعر روضه حضرت ام البنین(س)

بعد زهرا برای اولادش
همدم روزهای تنهایی
تو برای غریبی مولا
بهترین حس و حال “زهرایی”

شعر روضه حضرت زهرا(س)

شب آخر صدای او زخمی است
زیر لب باز زینبش را خواند
گفت : زینب! ببین که رفتنی ام
آخرش حرف آخر من ماند

شعر روضه حضرت زهرا(س)

خزان زده به بهار علی و اولادش
یکی نبود , رسد لحظه ای به فریادش
به آسمان نرسیده است , داد و بیدادش
چه آمده به سر زندگی آبادش

شعر روضه حضرت زهرا(س)

بابا که رفت , غصه ی زهرا شروع شد

تازه مصیبت و غم عظما شروع شد

بابا که بود , زندگی اش رو به راه بود

بعد از پدر , هجوم بلاها شروع شد

شعر شروع فاطمیه

به نام سوره ی کوثر به عصمت مادر
به نام زینب کبری , شکوه سر تا سر

شروع شد غم کوچه , درست آنجا که…
شکست هیبت مردی به سختی حیدر

شعر روضه حضرت زهرا(س)

دست بردار از سرش , جانی ندارد مادرم
شرم کن از حال ما و گریه های خواهرم

دست بردار ای حرامی , راه ما را باز کن
من که کودک نیستم , من بچه شیر حیدرم

شعر زیارت مخصوصه اما رضا (ع)

دوباره قسمت من شد مسافرت باشم

در این  زیارت مخصوصه زائرت باشم

 دوباره رزق عزای حسین و دست شما

بناست قبل محرم مجاورت باشم

شعر ولادت امام رضا (ع)

دست هایش پُر از تمنّا بود
چشم هایش , شبیهِ دریا بود

دست در دستِ مادرش میرفت
به همان جا که اوجِ معنا بود

دکمه بازگشت به بالا