رقیب می طلبد

تویی که ساغر چشمت رقیب می طلبد

سرودن از نفست عطر سیب می طلبد

مسیح آمده از تو صلیب می طلبد

بده سبو , بده باده , عجیب می طلبد

جهانِ بودنم بی تو

جهانِ بودنم بی تو اجاری است
محیط بسته ذهنم اداری است
“دلی دارم خریدار محبت”
اتاق خالی قلبم تجاری است

بازهم با جنون

بازهم با جنون در افتادم

گوشه ای حول ساغر افتادم

آنقدر مست بودم از می, که

فکر کردم به کوثر افتادم

هر کسی عبد حسین

نمک چشم تو دریای طلب می طلبد

وصف لعل دهنت باغ رطب  می طلبد 

از غباری که نشسته به لب پر ترکم

می شود گفت قدمهای تو لب می طلبد 

دکمه بازگشت به بالا