بیار باده بیار

نگارمیرسد از ره بیار باده بیار

به دلحضور دراین بزم صاف و ساده بیار

هزارسجده برآن شاه پاک زاده بیار

هزاربوسه برآن ابروی گشاده بیار

 

خدا کند که در و تخته ای به هم بخورد


خدا کند که در و تخته ای به هم بخورد

و یا جرقه ی عشق تو بر سرم بخورد

تویی که در همه دنیا زبانزدی آقا

غروب جمعه شد اما نیامدی آقا


پرچم سبز

در طشت می ریزد جگر اما کمی سبز

انگار می ریزد به زخمش مرهمی سبز

با حرف ها آنقدر می شد سنگباران

آمد کنار اشک سرخش همدمی سبز

اصلاً بکِش به دار مرا

مثل کسیکه روی لبش یارضا رضاست

کارم فقطحسین حسین وخدا خداست

بی روضه های این دهه از دست می روم

آری دوایعاشق کرببلا بلاست

آمدم تا گریه کنم

آمدم تا به تن بی سر تو گریه کنم

بر تو جای پدر و مادر تو گریه کنم

خوب در خاطره ام یاد تو جا خوش کرده

آمدم بر نگه آخر تو گریه کنم

شکر خدا

شکر خدا که گریه کن شاه عالمیم

درچشم خلق از کرم او مکرمیم

پایان نمیرسد غم ما بی عزای او

ما موج عشق از دل طوفان ماتمیم 

تو بگو کرببلا

تو بگو کرببلا تا که خدا از دهنت

بشنود بعد کند روزی هر سینه زنت

تو بگو کرببلا تا که به حق قرآن

وفدیناه شود مرثیه ی ذوالمننت

بپذیرید عرض تسلیتِ

بپذیرید عرض تسلیتِ
سینه ها, دست ها, بدن ها را
بپذیرید سرسلامتی ِ
روضه خوان ها و سینه زن ها را

آخر عمر

آخر عمر دخترت آمد

که سحر دیدنم سرت آمد

من نمی دیدمت به ویرانه

بوی راس معطرت آمد

بابا

چقدر حرف که بی ربط آمده, تا… با…

برای آنکه شـود حـرف من مهیـا با…

دو چشم من به گمانم که آشنا هستید

یکی دو بار به نی دیده ام شما را با…

دارد ورم , چشــــمم,

دارد ورم , چشــــمم, دو بازویـم چو مـادر

حس کرده ای دیگر شده رویم چو مادر

می گیرم از بس که رمق در پیکرم نیست

دستی به دیوار و به زانویم چو مادر

روضه برپا شده و باز به هم ریخته ام

روضه برپاشده وباز به هم ریخته ام

اشک بسیار ز دوری حرم ریخته ام

آنقدر سینه زدم که بدنم خسته شده

پر چو فطرس به هواخواهی غم ریخته ام

دکمه بازگشت به بالا