تا که گویی یا علی سجاده پر پر می زند
سجده ی واجب کن و بشنو که بر در می زند
بعد از آنکه از سحر تا مغربی باده زنم
آمد اینک حضرتش دیدی به ما سر می زند
تا که گویی یا علی سجاده پر پر می زند
سجده ی واجب کن و بشنو که بر در می زند
بعد از آنکه از سحر تا مغربی باده زنم
آمد اینک حضرتش دیدی به ما سر می زند
پادشاهی کی بشاید گفت جز بر حضرتش
آیت و کرسی بلرزد چون که بیند هیبتش
کورش و زرتشت و عیسی جملگی پیغمبران
جرعه ای از جام او نوشیده اند با رخصتش
رقص شمشیر تا کنی معرکه ویران می شود
اسم اعظم می بری شمشیر برّان می شود
چون ابوالفضل را خدا باید که تعریفش کند
الف فضلش خودش یکصد دیوان می شود
بشنو از دشت بلا غُصه حکایت می کند
سر به نی خاموش سرداری روایت می کند
چون پدر بر روی نی قرآن تلاوت می کند
دختری هم از جدایی ها شکایت می کند
رقص شمشیر تا کنی معرکه ویران می شود
اسم اعظم می بری شمشیر برّان می شود
چون ابوالفضل را خدا باید که تعریفش کند
الف فضلش خودش یکصد دیوان می شود
پادشاهی کی بشاید گفت جز بر حضرتش
آیت و کرسی بلرزد چون که بیند هیبتش
کورش و زرتشت و عیسی جملگی پیغمبران
جرعه ای از جام او نوشیده اند با رخصتش