تیغ جلاد به خونش تر شد
غنچه ای وا نشده پرپر شد
شک ندارم که از آن ضربه ی در
محسن از فاطمه زخمی تر شد .
علیرضا وفایی خیال
تیغ جلاد به خونش تر شد
غنچه ای وا نشده پرپر شد
شک ندارم که از آن ضربه ی در
محسن از فاطمه زخمی تر شد .
علیرضا وفایی خیال
دربه هم خورد ولی حیف که با سرعت خورد
ضربه را فاطمه این مرتبه با شدت خورد
پسرش…نه, سپرش خورد زمین و زهرا
ضربه ها را پس از آن از دوسه تا قسمت خورد
شمس الارضین , ماه سماوات علی است
سرمنشاء نور و باب خیرات علی است
هر سو که به معراج , نبی سر چرخاند
می دید که در اوج کمالات علی است
ماه صفر تمام شد اما عزا بپاست
این هفته هفته ی غم اولاد مصطفاست
جایِ غدیر را سخن دشمنان گرفت
این بدعتی که شد خودش آغاز ماجراست
حرفِ دل من حرف دلای بی کَسه
یه امام رضا دارم واسم بَسه
میدونم صدام به آقام میرسه
یه امام رضا دارم واسم بسه
حسرت روز و شبم روی شما را دیدن
چند دوری به مدارِ سرتان چرخیدن
وسط گریه ی این وصل کمی خندیدن
پوزه را بر سر خاک قدمت مالیدن
قرار شد که شود قبله از همان بنیاد
خدا به صاحبمان لوح پادشاهی داد
نشسته موج ملک صف به صف پی امداد
زمین بهانه شد و شهر طوس شد ایجاد
برای گردش خورشید دور گوهرشاد
زهر کاری شده و شعله به پیکر اُفتاد
لاله ای خشک شد و سوخت و پرپر اُفتاد
چقدر سخت شده تا که به حُجره برسد
تا درِ خانه یِ خود رفت و مکرر اُفتاد
بحر طویل
گِرِه ای سخت زد و بُغچه ی خود را برداشت
دلش اینبار هوایِ حرمی دیگر داشت
روستاییی فقیریست ولی باوَر داشت
شوقِ دیدار غریبالغُرَبا بر سر داشت
در ظلّ روزگارِ شما یا ابالحسن
هستیم ریزه خوارِ شما یا ابالحسن
در جمعِ جان نثارِ شما یا ابالحسن
ماییم هَمجَوارِ شما یا ابالحسن
از خیلِ دوستدارِ شما یا ابالحسن
قبل از قدم برداشتن در راه هجرانش
باید رفاقت کرد با خار بیابانش
هجران کشیدن به امید وصل میارزد
گر اولش تلخ ست,شیرین است پایانش
از سوز زهر خسته و از پا نشسته ام
چشم انتظار مقدم زهرا نشسته ام
پا میکشم به خاک و امانم بریده است
یاد اجل به یاد مداوا نشسته ام