سامرا, بازباصفا شده ای
درحریمت برو بیا داری
اربعین پا به پایِ کرببلا
زائرودسته عزا,داری
سامرا, بازباصفا شده ای
درحریمت برو بیا داری
اربعین پا به پایِ کرببلا
زائرودسته عزا,داری
آقای سامرا چقدر ناتوان شدی
خیلی شبیه مادر خود قدکمان شدی
عمری اسیر طعنه و زخم زبان شدی
تبعیدی مجاور یک پادگان شدی
یازده بار جهان گوشه ی زندان کم نیست
کنج زندان بلا گریه ی باران کم نیست
سامرایی شده ام, راه گدایی بلدم
لقمه نانی بده, از دست شما نان کم نیست
آن کعبه ای که صاحب کعبه دچارش شد
قسمت نشد حاجی شود, حق بی قرارش شد
یک روز بین شیرها الله اکبر گفت
شیر درنده محو او گشت و دچارش شد
امشب دو دیده ام ز غمت پرستاره است
آن را که نیست چاره بجز این چه چاره است
در سامرا اگر چه نشد زائرت شوم
دل را به یاد مقتلت از جان کناره است
حضرت باده, گل یاسمنم یا محسن
مست میخانه ی چشم تو منم یا محسن
نــام شیــریـن تـو را تـا بـه زبـان آوردم
پر شده طعم عسل در دهنم یا مـحسن
آسمانی ها مسلمان توأند
یک به یک آنها غلامان توأند
عرشیان که جای خود,آقای من
فرشیان مبهوت و حیران توأند
چشمت شراب ناب و دلم درهوای تو
۰ چشمان من عزیز دلم خاک پای تو
درهر نماز من تو فقط جلوه میکنی
ای من فدای جلوه ی بی منتهای تو
السلام و علیک یا مولا
نظری سوی ما نما مولا
خسته ام من دعا بفرمائید
قلب سنگم طلا بفرمائید
ظاهراً دارم به روی سینه و سر میزنم
باطناً دارم توسل میکنم در میزنم
روی بال حضرت جبریل پروازم دهند
آن زمانی که سر تیغ علم “پر” میزنم
خیال روی تو می پرورد خیال زمین
جلالت تو شده باعث جلال زمین
همیشه واهمه از رفتن تو داشت ولی
تو آمدی نجف و تخت شد خیال زمین
قلم در دست من دریای دردم
دوات آماده اما سرده سردم
نگاهی کن بر این چشمان خیسم
توکلت علی الله مینویسم