رایَت نصرخدا به دوش ابالفضل
ناله ی تومعنی خروش ابالفضل
خنده یمستانه ات سروش ابالفضل
صرف دلِ تو توان و توش ابالفضل
رایَت نصرخدا به دوش ابالفضل
ناله ی تومعنی خروش ابالفضل
خنده یمستانه ات سروش ابالفضل
صرف دلِ تو توان و توش ابالفضل
حق خواسته که دست عطا داشته باشی
بالابنشینی و گدا داشته باشی
والله که حق است که در جمع بزرگان
بالای سر عمّه تو جا داشته باشی
بال مارا به آسمان ببرید
تا افقهای بیکران ببرید
از همین فاصله دخیل مرا
به حرمهای مهربان ببرید
بال جبریل غزل های مرا آوردند
بشکن ای نیل که موسای مرا آوردند
و شکوه دم عیسای مرا آوردند
دست بر سینه که آقای مرا آوردند
امید گمشده ی سرزمین سبز خدا
امام مثل پیمبر,پیمبر فردا
تمام وسعت صحرا به عشق تو سبز است
بهشت ساکن صحرای توست زین گلها
ما را سرشته اند علی وارمان کند
حتی نوشته تشنه ی دیدارمان کند
صلاً خدا به روی من و تو حساب کرد
وقتی که خواست برده ی بازارمان کند
آن جا کهصحبت از ادب اولیا کنند
اول حکایت از پسر مرتضی کنند
محفل فروز زهره جبینان فاطمی
کز مه مثل بر آن قمر دلربا کنند
روزی که شود “اذاالسماالنفطرت“
وانگه که شود “اذاالنجومالنکدرت“
من دامن تو بگیرم اندر سئلت
گویم صنما “بای ذنب قتلت“
حرف اول به نام حضرت عشق
حرف آخر تمام وحدت عشق
قطره ای اشک روی خاک چکید
جان گرفتیم از آب رحمت عشق
تا به لطف دوست نائل می شوی
بر در این خانه سائل می شوی
محفلی بهتر از این محفل کجاست
هم طبیب اینجاست هم دارالشفاست
ما سمت هر بنی بشری ول نمیشویم
یا مثل قبله ها کج و مایل نمیشویم
ما شیعیان ز روز ازل قول داده ایم
اصلن بدون تربت تو گل نمیشویم
ما مسلمانیم و مُهر وحدت ما یا علی ست
وحدت آن دارد که او را سرور و مولا علی ست
تفرقه یعنی جدا از دامن حیدر شدن
متحد باشید ای یاران امام ما علی ست