تقدیر

هست تقدیرم سرار سوختن

با بلا از پای تا سر سوختن

از سقیفه بارها و بارها

در شرار شعله ها پر سوختن

بیاد عمه سادات

در آن ساعت که با پای برهنه

پیاده پشت مرکب می دویدم

بیاد راه شام و عمه خود

ز دیده خون دلها می چکیدم

شاعر؟؟؟

کریم اهل بیت

نمک خانه زهراست حسن
باعث خلقت دنیاست حسن
پسر ارشد سردار حنین
بازوانش چه تواناست حسن

چشمان علی علیه السلام

حلقه های چاه را گریانده چشمان علی
آب مدیون دوحلقه چشم گریان علی
نخل ها تنها برای اوست بار آورده اند
جزنمک اما ندیده سال ها نان علی

مجموعه دوبیتی های امام زمان عج

یک عمـر تو زخمــهای ما را بستــــــــی

هر روز کشــیدی به سر ما دستــــــــی

شعبان که به نیمه می رسد مهدی جان

ما تــازه به یادمان می آیــد هستـــــــی

***

این آخرین ستاره بخت است در زمین

آقاى سبزپوش بهارى بیا ببین

مرهم نمانده است و مداوا نمی‏شود

احساسهاى زخمى و دلهاى آهنین

***

تقصیر من است اینکه, کم می آیی

هر گاه شدم اسیر غم می آیی

این جمعه و جمعه های دیگر حرف است

آدم بشوم , سه شنبه هم می آیی

***

عید است ولی بدون او غم داریم

عاشق شده ایم و عشق را کم داریم

ای کاش که این عید ظهورش برسد

اینگونه هزار عید با هم داریم

***

ما با تو که روبرو شدیم آقا جان!

پیش تو بی آبرو شدیم اقا جان!

خواندیم تو را و خودمان خوابیدیم

چوپان دروغگو شدیم آقا جان!

نه شرم و حیا, نه عار داریم از تو

اما گله بی شمار داریم از تو

ما منتظر تو نیستیم آقاجان

تنها همه «انتظار» داریم از تو

***

ای منجی رودهای سرگردانی

تعمید جهان درغضبی طولانی

الساعه بیا عزیز من؛الساعه

دنیای بدی شده خودت میدانی

***

یکبار نشد تورا صدایی بکنیم

تعجیل بخواهیم ودعایی بکینم

هرجا که به نفع بود با صوت بلند؛

گفتیم «بیا» تا که ریایی بکنیم


 

 

حرف دل …

صاحب شیعه بیا غیبت بس است

شیعه در دنیا غریب و بی کس است

می‌رود دنیا به سوی التهاب

شیعه کشتن گوییا دارد ثواب

کسی برای ظهورت دعا نکرد

دیشب کسی برای تو سجاده وا نکرد

بغضی ترک نخورد و گلویی صدا نکرد

انگار ما بدون حضور تو راحتیم

وقتی کسی برای ظهورت دعا نکرد

شاعر؟؟؟

بی قرار توام …

خواهی که در پناه کرامات سرمدی

ایمن شوی ز فتنه و ایمن زهر بدی

لبریز کن زعطر گلِ نور سینه را

با ذکر سبز یک صلوات محمدی

شرمنده…

آن قدر نرفتیم که مرداب شدیم

همرنگ سکوت محو مهتاب شدیم

هر بار نشستیم و مرورت کردیم

از شرم لبان تشنه ات آب شدیم! …

شاعر؟؟؟

نذر علی اکبر

زینب و سکینه را یک طرف روانه کن

زلف احمدانه را چندبار شانه کن

 

یک کمی برو حرم با زنان وداع گوی

یک کمی گلایه از مردم زمانه کن

تازه داماد کربلا, حضرت قاسم علیه السلام

وصیت 

مرغ باغِ حسنم تشنه ی چشمانِ حسین

خون من ریخته بر گوشه ی مژگان حسین

با سرشک بصرش کرده وصیت پدرم

دل خود وا ننهم از سرِ پیمان حسین

تبلیغ جنون

رقیه قله ی همه عالم است

معلم مدرسه فاطمه ست

رقیه تبلیغ جنون میکند

مدرسه را زینبیون میکند

دکمه بازگشت به بالا