مولای من

به فرزندت بگو مولای ما یک پهلوان بوده
بگو در جنگ با دشمن همیشه قهرمان بوده

بگو مولای ما با اینکه جنگ‌آورترین مرد است
ولی با دوستان خیلی کریم و مهربان بوده

نبی ولی علی و علی وصی نبی

شدیم خاک قدوم دو سید عربی
نبی ولی علی و علی وصی نبی

وصی علی‌ست علی آن که در مبیت نبی
پیمبرانه به دیدار صبح رفته شبی

برگرد ای مسیحا

با اینکه گفتم از عشق ، از عشق بی نصیبم
از آشنام گفتم ، اما خودم غریبم

عشق حسین من را تنها نمیگذارد
در بین نخلها هم سرمست عطر سیبم

سوز زهر

ناگزیر است بال و پر بزند
یا که بر خاک حجره سر بزند

سوز زهری که کرده بی تابش
دائما شعله بر جگر بزند

آئینه‌ی کرامت

آئینه‌ی کرامت بی انتها جواد
جای کرم نوشته ام از ابتدا جواد

آن شاه و شاهزاده که در بارگاه او
دارد همیشه رنگ، حنای گدا، جواد!

به یمن مقدمت

به یمن مقدمت دنیا گرفته باز جان بانو
منظم شد همین‌که آمدی نبض زمان بانو

ملائک از کرامات تو می خوانند اشعاری
زمان رفت و آمد از زمین تا آسمان بانو

باز هم این دل هوای زلف دلبر کرده است
گوشه چشم غزل های مرا تر کرده است

مُشک مضمونش فضای شعر را پر می کند
واژه ها را زمزم نامش مطهر کرده است

کربلا غوغاست

هر شبِ جمعه‌ کربلا غوغاست
شبِ اندوه حضرت زهراست

شب جمعه شب زیارتیِ
حرم پاک سیّد الشهداست

یا امام صادق (ع)

دشمن کشیده است اگر آتش به خانه اش
اما کسی نسوخته در آشیانه اش

می شد جسارتی هم اگر بین کوچه ها
دیگر کسی نگفته که با تازیانه اش

ای عزیز پیمبر (ص)

به مجلس سخنت تا شدم حواله نشستم
به پای نقطه، لغت ها، به پای جمله نشستم

قلم به چرخ درآمد چو شرح حال تو گفتم
کتابت از تو شد و پای این رساله نشستم

سیدالکریم

عمری‌ست سایه ات به سرم سیدالکریم
آقای جود و لطف و کرم سیدالکریم
داری ضریح و صحن و حرم سیدالکریم
در دست توست بال و پرم سیدالکریم

غرق غربت است اینجا

میشود حال شیعیان بد حال
از ستم های هشتم شوّال
زخم این داغ کاری و سخت است
وَ دهان باز میکند هر سال

دکمه بازگشت به بالا