بالاتر از بالا

باید تو را بالاتر از بالا صدا کرد
باید تو را والای بی همتا صدا کرد
ای رحمه للعالمین ما محمد
ای بی کران باید تو را دریا صدا کرد

این چهل روز

خواهرت آمده در این صحرا
بعدِ یک اربعین ولی تنها
خیز و بین پیکر کبودم را
صورتم مثل مادرم زهرا

غارت

تو با سر آمدی پس پیکرت کو؟
عزیز مادرم بال و پرت کو؟

عجب رویی، عجب چشمی، چه مویی
پدر، عمامه ی پیغمبرت کو؟

حسین من

این تیغ ها نظام تنت را به هم زدند

ترکیب صورت و بدنت به هم زدند

تیزی نیزه های پر از خشم شامیان

تصویر کهنه پیرهنت را به هم زدند

سلام آقا

سلام آقای مهربون
گل زمین و آسمون
از بس که گریه می کنی
چشات شده کاسه ی خون

ادب

بهتر که این دل دست تو دلبر بیفتد

ای کاش دل در دام تو با سر بیفتد

این دل بمیرد بهتر از آنکه مبادا

در بند دام دلبری دیگر بیفتد

روضه

شکر خدا دیدم دوباره پرچمت را

شکر خدا دیدم سیاهی غمت را

دیدم دوباره روضه های ماتمت را

دیدم دوباره نوحه و شور و دمت را

هزار مرتبه شکر

هزار مرتبه شکر خدا که شیعه شدیم
به سینه مُهر ولای علی نشانه زدیم

غلام خانه ی اولاد مصطفی هستیم
و دل به ریشه ی خاکی چادری بستیم،

میایی

با اینکه بی بال و پری داری میایی
در خواب دیدم، بهتری، داری میایی
با چند تایی روسری داری میایی
دور سرت، آخر سری داری میایی

هی قول

بیچاره ام، دل خسته ام، زارم، نزارم
باز آمدم چون ابر بارانی ببارم

قلب سیاه و چشم خشک آورده ام من
اشکم نمی آید، گره خورده به کارم

ولي الله

دفتر وصف تو یک عمر روایت دارد
بردن نام تو هم حکم عبادت دارد
در مقام تو همین نکته کفایت دارد
که خدا نیز به نام تو ارادت دارد

قصه ي عشق

قصه ی این عشق را میثم روایت می کند
قصه ها را بیشتر عاشق حکایت می کند

گر چه زهرا بر امامان هم امامت داشته
شأن حیدر را ببین، بر او امامت می کند

دکمه بازگشت به بالا