شعر اعياد و مناسبت ها

این ماه

دل‌مرده‌ایم و یاد تو جان می‌دهد به ما
قلبیم و بودنت ضربان می‌دهد به ما

ماه خدا دومرتبه بی‌ماه روی تو
دارد بشارت رمضان می‌دهد به ما

اباالزهرا

از کتاب وصف تو یک حرف هر کس خوانده باشد
از سر حیرت دهانش چون حرا وا مانده باشد

هر کسی از سجده بر نورت تمرد کرد، رد شد
عدل حق است این که شیطان را ز عرشش رانده باشد

پیغمبر دلها

محبوب خداوند تبارک و تعالی ست
این مرد که مُزّمّل و مُدّثّر و طاهاست

باید سخنانش به دل و جان بنشیند
این مرد که مشهور به پیغمبر دلهاست

نجوای عشق

غارِ حرا.. سینا شده در روزِ مبعث
ذکرِ خدا احیا شده در روزِ مبعث
اِقراء باسمِ ربّکَ.. نجوایِ عشق ست
بر رویِ لب گویا شده در روزِ مبعث

مبعث رسول

شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود
امواج مد واقعه تا ماه رفته بود

هر یوسفی که پیرهنی از کمال داشت
با طعن گرگِ حادثه در چاه رفته بود

پنج تن

این پنج نور، علت زیبای خلقتند
اسرار پنج حرفِ حروف «کرامت»ند

این خانواده اشرف اولاد آدمند
اینها طبیب درد طبیبان عالمند

چهارده نور

چارده نور؛ هم‌چنان دریاست
چارده نور؛ محورش زهراست
“وَ بِکُم یُمسِکُ السَّما” یعنی:
آسمان روی شانه‌ی آن‌هاست

حساب مدعیان

حساب مدعیان در معادله برسد
قسم به حق که به حق این معامله برسد

بگو به ساحر نجران و قوم مدعیش
میا ! که معجزه های مباهله برسد

شب عاشقانگی

شب عاشقانگی است و من شده ام گدای تو یاعلی
به امید آن که صدای من برسد به اهل سما علی
چه کنم اگر که در آن میان نرسد صدا به صدا علی؟
تو که‌ای که نام بلند تو به خدا رسانده مرا علی؟

ختم قائله

مضطرب بودم از نخستین روز
آخر ماجرا چه خواهد شد؟
آن همه ترس بی دلیل نبود
عاقبت آنچه که نباید شد

حضرت مشگل گشا

آنکه یک عمر است دارد مستجابم میکند
حتم دارم که به وقتش آفتابم میکند

قوره ای کالم ولیکن حضرت مشگل گشا
میپزد از بس مرا تا که شرابم میکند

لبیک ابالحسن‌ حیدر

آیه ای دلنواز نازل شد
آیه از حجتی حکایت داشت
شد رسالت منوط برابلاغ
ماجرا ریشه در ولایت داشت

دکمه بازگشت به بالا