شعر اعياد و مناسبت ها

میکشد پر دلم برای بقیع

میکشد پر دلم برای بقیع
همه جان و تنم فدای بقیع

چشمم افتاد سمت تقویم و
هشت شوال و کربلای بقیع

ما فقیرم فقط با فقرا میسازیم..

ما فقیرم فقط با فقرا میسازیم..
برسد از تو اگر درد و بلا میسازیم
کم اگر هست ولی لطف حسینی حسنی ست
سالیانی ست که با نان شما میسازیم

باید اینجا حرم درست کنند

 

باید اینجا حرم درست کنند

چارتا مثل هم درست کنند

با امام حسن ع سزاوار است

چند باب الکرم درست کنند

یاد حرمت که نیست, در دل غوغاست

یاد حرمت که نیست, در دل غوغاست
در سینه ی ما صحن و سرایت برپاست
ای شیر جمل! , قبر تو ویران شد چون
“تخریب” همیشه عادت ترسو هاست

شاعر : محمـد کاظـمـی نـیا

دل ما هست غصّه دارِ بقیع

دل ما هست غصّه دارِ بقیع
چشم ما هست گریه زارِ بقیع

ما مدینه نرفته یک عُمْر است
بیقراریم ؛ بیقرارِ بقیع

از دست کارهای خودم دلشکسته ام

از دست کارهای خودم دلشکسته ام

از راه و رسم بندگی خویش خسته ام

ماه خدا گذشت , همانم که بوده ام

حالا در انتظار محرم نشسته ام

شاعر:علی ذوالقدر

قدر این سی شب به هرکس فیض غفران میدهم

قدر این سی شب به هرکس فیض غفران میدهم

مزد این یک ماه را برروزه داران میدهم

هرصواب بنده ام را صدبرابر میخرم

بار کم آورده و  سود فراوان میدهم

زده در وقت سحر یاد رفیقان به سرم

زده در وقت سحر یاد رفیقان به سرم

شب قدری چه قَدَر ریخته مهمان سر من

رحمت واسعه اش از همه سو میریزد

می روم تا بچکد حضرت باران به سرم

کرم خانه جای کریمان بوَد

کرم خانه جای کریمان بوَد

محل عطای کریمان بوَد

گدا در حرم گرچه آقا شود

همین از دعای کریمان بوَد

شعر مبعث

قلم به دست گرفتم دوباره بنویسم

نهاد عشق شدم تا گزاره بنویسم

حروف شمسی خود با ستاره بنویسم

توان گرفته ام از یک عصاره بنویسم

صد و ده بار یا علی مددی

خواستم عشق را نظاره کنم

چشم‌ها را پر از ستاره کنم

 خواستم تا که از شب شعرم

قطعه‌ای نذر جشنواره کنم

مینویسم غدیر از اول

مینویسم غدیر از اول

از سراج المنیر از اول

تو همان مستجار هستی و من

من همان مستجیر از اول

دکمه بازگشت به بالا