شعر اعياد و مناسبت ها

ظهردم بود و

ظهردم بود و برکه هم تشنه ؛برکه‌ای که تببیابان داشت

دل او مثل تکه های سفال ؛اشتیاق نماز بارانداشت 

ظهر یک روز آفتابی بود ؛ برکه پلکی زد و نگاهشرفت

باز هم تا به انتهای کویر؛حسرت جانگداز آهش رفت 

آیینه

تا ملائک همگی دور علی چرخیدند

حاجیان را ز ارادت به علی سنجیدند

حاجیانی که همگی منتظر حق بودند

در بر احمد مختار علی را دیدند

چرا

عرفه آمده از یار خبر نیست چرا؟

چقدر ناله زنم  آه , کجایی آقا ؟

 

رمضان که نشد و این عرفه هم نشد و…

پس قرارا من و تو کی و کجا ای جانا

 

در عرش عروسی است

از عالم بالا خبر آمد خبری بود

در عرش خدا حال و هوای دگری بود

 در جشن عروسی دوتا دلبر و دلدار

 بارید ز شوق آنکه ز اهل نظری بود

در عرش عروسی است و مهمان خدایند

داماد و عروس هم ز ملک دور و بری بود

سرمایه ی این زوج فقط مهر و محبت

 هرچند که دارائیشان مختصری بود

  زهرا فقط هم کفو علی بود , همانکه

 (سرتاقدمش چون پری از عیب بری بود)

 بالاتر از انس و ملک و حوریه زهراست

 اصلا نتوان گفت همانند پری بود

  در وقت زفاف از سر شب این دو کبوتر

 در حال مناجات خدا تا سحری بود

  ابتر چه کسی گفت به پیغمبر خاتم ؟

 کوری عدو ماحصلش دو پسری بود

  اول حسن و بعد حسین , بعد زنسلش

 یعنی که همیشه به جهان تاج سری بود

  دیگر چه نیازی به سپر بود علی را

 از فاطمه بهتر مگر او را سپری بود!

  می گفت علی با دل پر درد و پر از آه

 هر وقت که از کوچه ی غم ها گذری بود

  اوقات خوش آن بود که با فاطمه سر شد

 در باقی عمر خون دل و چشم تری بود

ای فاطمه ای یاور نه ساله ی حیدر

 رفتی و نگفتی که تو را همسفری بود

یاسر مسافر

ازدواج آسمانی

دست خدا چو دست به سوی خدا گرفت

در اصل مصطفی زعلی اذن را گرفت

 

دیدند خواستگار علی بود ظاهرا

یک روح بود عشق ولی در دوتا بدن

 

مکمّل

یک مرد و زن مکمّل هم در کنار هم

آیینه وار هر دویشان بی قرار هم

معنای اصلی لغت خانواده اند

مست نگاه یکدلی و می گسار هم

زهراست عروس و شاه داماد علی

از عرش فرشته ها اگر می آیند

به جشنِ دلِ پیامبر می آیند 

زهراست عروس و شاه داماد علی

این دو چقدر به یکدگر می آیند!

 علی اکبر لطیفیان

 

خوشا به حال نبی که علیست دامادش

هوای سینه ی دنیا چو عرش اعلاء بود

و نور عشق میان زمین و بالا بود

مدیحه خوانی داوود می رسد امشب

در این شبی که شفق همنوای دریا بود

ای میزبان غمزده

ای میزبان غمزده عاشقان بقیع

تصویر کامل غم و درد جهان بقیع

ای مدفن خلاصه خوبان خاکیان

ای خلوت شبانه صاحب زمان بقیع

خاک غریب

 

بوی غم بوی عزا دارد بقیع

غربتی بی انتها دارد بقیع

اشک زهرا روی خاکش ریخته

روز و شب حال بکا دارد بقیع

کور شود چشم حسود

بنویسید ” حرم ” کورشود چشم حسود

بنویسید سر آرند ملائک به سجود

بنویسید که زیباست بدون گنبد

بنویسید که زیباست شبیه مشهد

بیت الحسن

ناجوانمرداناز اینجا صحن را برداشتند

کاش میگفتند گنبد را چرا برداشتند

زائریآمدکنار قبر آقایش نشست

با کتکاو را ز قبر مجتبی برداشتند

دکمه بازگشت به بالا